Psychology and related sciences

Study of psychology with other scientific fields and its influence from other sciences

Psychology and related sciences

Study of psychology with other scientific fields and its influence from other sciences

Psychology and related sciences
Presenting summaries of psychology books in Persian and English
Case studies on the relationship between psychology and religion, mysticism, philosophy, politics, social sciences, the influence of media, art and music
Provide a summary of the lecture series of professors related to the topic of the site
Review and analysis of scientific articles

۴ مطلب در نوامبر ۲۰۲۱ ثبت شده است

The Concept Of Angry In The Qur'an And The Psychology Of Islamic Education

Article Received: 18 October 2020, Revised: 3 November 2020, Accepted: 24 December 2020

 

خلاصه ترجمه ای از مقاله مفهوم خشم در قرآن و روانشناسی تربیت اسلامی

 

چکیده

خشم یکی از انواع احساسات انسان است. کنترل خشم بسیار ضروری است زیرا در غیر این صورت کنترل شده تاثیر منفی خواهد داشت. این پژوهش به بررسی مفهوم خشم در قرآن و روانشناسی تربیت اسلامی می پردازد. فرمول مسئله در این تحقیق این است: مفهوم خشم در قرآن چیست ؟ مدیریت خشم در روانشناسی تربیتی اسلامی چگونه است؟ چگونه مفهوم خشم در قرآن با روانشناسی تربیتی اسلامی ارتباط دارد؟ روش این تحقیق کتابخانه ای است تحقیق با فنون تحلیل موضوعی می باشد. مفهوم غضب در قرآن به آیات اشاره دارد قرآنی که خشم را مطالعه می کند. در دیدگاه اسلام برای غلبه بر خشم راه های مختلفی وجود دارد که عبارتند از:

در پناه خدا باشید، تغییر موضع دهید، وضو بگیرید و دو رکعت نماز بخوانید.

 

کلیدواژه ها: خشم، قرآن، روانشناسی تربیتی اسلامی

 

معرفی

اسلام دین کاملی است که نه تنها تنظیم روابط انسانی با ایجاد سبحان الله است. بلکه روابط انسانی را با همنوعان تنظیم می کند . (Shihab, t.th). هر فرد عادی؛ طبیعتی عصبانی دارد. خشم هر فردی سطح متفاوتی دارد. عصبانیت یکی از انواع احساساتی است که توسط جامعه منفی تلقی می شود. این به این دلیل اتفاق می افتد که خشم غیر سازنده است. مردم عصبانی می توانند رفتار بدی داشته باشند و برای خود و دیگران بسیار خطرناک هستند. بنابراین، از فرد عصبانی رفتاری مخرب انتظار می رود تا اینکه فرد بتواند خشم خود را خوب کنترل کند.

(Abdurahman, 2009; Purwanto & Mulyono, 2015; Fauzan, 2017)

 

 

مواد و روش ها

این تحقیق در مورد مفهوم خشم در قرآن و آموزش روانشناسی اسلامی جزو تحقیقات کتابخانه ای است. تحقیق بر ادبیات مختلفی تاکید دارد که مرتبط با موضوع مورد مطالعه می باشد و هر دو به صورت منابع داده های اولیه و ثانویه می باشد. هدف در این تحقیق تاکید یا تمرکز بر آیات قرآن با رویکرد تفسیر تا به حال آن است. تعابیری که در میان مسلمانان رواج دارد چهار روش می باشد. تحلیلی، اجمالی، مقارن و مودوئی (حدیث جعلی) است. این روش موضوعی توسط محقق انتخاب شد که یک رویکرد پژوهشی است زیرا این روش سیستماتیک، دقیق و آسان تر و بیشتر قابل درک است نسبت به روش های دیگر .

 

خشم در قرآن

در بسیاری از آیات قرآن کلماتی از قبیل : الْغَیْظَ الغضبالسَّخَط

 

وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً

و هر کس به عمد مؤمنى را بکشد پس کیفرش دوزخ است که همیشه در آن خواهد بود، و خداوند بر او غضب و لعنت کرده و براى او عذابى بزرگ آماده ساخته است. ( آیه 93 سوره نساء)

 

قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ

بگو: آیا شما را به بدتر از (صاحبان) این کیفر در پیشگاه خدا خبر دهم؟ کسانى که خداوند آنها را لعن و بر آنها غضب کرده و افرادى از آنان را به شکل بوزینه‌ها و خوک‌ها درآورده و طاغوت را پرستیدند (و اطاعت کردند)، جایگاه آنان نزد خداوندبدتراست و از راه راست گمراه‌ترند. ( آیه 60 سوره مائده)

 

وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً

 

و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند گمان بد دارند، (و مى‌گویند خداوند پیامبرش را یارى نخواهد کرد،) عذاب کند، بدى بر آنها احاطه کرده است، خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته و برایشان جهنّم را آماده کرده است که بد سرانجامى است. (آیه 6 سوره فتح)

 

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَى الْکَذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ

آیا ندیدى کسانى را که با گروهى که مورد غضب خداوند بودند، طرح دوستى ریختند؟ آنها نه از شما هستند و نه از آنان و با این‌که خود مى‌دانند به دروغ سوگند مى‌خورند (که از شما هستند). (آیه 14 سوره مجادله)

 

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ

اى کسانى که ایمان آورده‌اید! گروهى را که خداوند بر آنان غضب کرده به سرپرستى (یا دوستى و یارى) نگیرید، آنان از آخرت مأیوسند همان گونه که کفّار از (بازگشت) اهل قبور مأیوسند.( آیه 13 سوره ممتحنه)

 

إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

همانا نکوهش فقط بر کسانى است که به مردم ستم مى‌کنند و در زمین به ناحقّ طغیان مى‌کنند، آنانند که برایشان عذاب دردناکى است. (آیه 42 سوره شوری)

 

مدیریت خشم در قرآن

قرآن در مورد نحوه مدیریت خشم به خوبی و درستی راهنمایی می کند و با مهار یا جلوگیری از عصبانیت و بخشش راهنمایی می کند.

 

الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ

همانان که در فراخى و تنگى انفاق مى کنند و خشم خود را فرو مى ‏برند و از مردم در مى‏ گذرند و خداوند نکوکاران را دوست دارد. (آیه 134 سوره آل عمران)

 

نتیجه

بر اساس نتایج تحقیق می توان به این نتیجه رسیدند که خشم یکی از اشکال احساساتی است که انسانها دارند در قرآن بسیار آیات قرآن خشمگین است. آیات قرآن مربوط به خشم در میان دیگران هستند. برای کنترل خشم از دیدگاه تعلیم و تربیت اسلامی چندین راه حل انجام شده است، از جمله: از خداوند متعال پناه بگیرید تعوض خوانی، سکوت کن، تغییر موضع بده ایستاده به حالت نشسته و وضو و دو رکعت نماز است.  قرآن راهنمایی می کند که چگونه با مهار خشم به درستی آن را به درستی مدیریت کنید یا جلوگیری از عصبانیت و انجام بخشش. بنابراین مفهوم خشم در قرآن بسیار مرتبط است با کنترل خشم بر اساس روانشناسی تعلیم و تربیت اسلامی.

 

سخن مترجم : برای مطالعه تکمیلی در این مورد به مقاله خشم و مدیریّت آن در قرآن کریم نوشته داوود معماری و رسول زمردی در پست بعدی در همین وبلاگ موجود می باشد.

 

منبع:

The Concept Of Angry In The Qur'an And The Psychology Of Islamic Education

Mufid Mufid

Universitas Muhammadiyah Yogyakarta (UMY), email mufidnabila@gmail.com

Siswanto Masruri

Universitas Islam Negeri (UIN) Sunan Kalijaga Yogyakart, email sismasruri@gmail.com

Muhammad Azhar

Universitas Muhammadiyah Yogyakarta(UMY), email muazar@yahoo.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 20 November 21 ، 23:26
سید محمد رضا پارسی کیان

Indignation and its management in the Quran

خشم و مدیریّت آن در قرآن کریم

مقاله  ای تطبیقی با مقاله مفهوم خشم در قرآن و روانشناسی تربیت اسلامی

چکیده

خشم یکی از اساسی‌ترین و فراگیرترین هیجان‌ها در وجود آدمی است و نقشی بسزا در حفظ موقعیّت، عزّت نفس و صیانت از او در هنگام تهدید دارد. خشم، قدرت و انرژی فرد را به سمت غلبه کردن بر موانع ناموجّه یا اصلاح آنها هدایت می‌کند. امّا اگر تحت مدیریّت عقلانی و اخلاقی قرار نگیرد، به مشکلی روانی و رفتاری تبدیل می‌گردد که سامان فکری، عاطفی و رفتاری وی را ویران می‌سازد. بنابراین، آنچه در مقولة خشم باید بیشتر مورد توجّه قرارگیرد، شناخت گونه‌های مثبت و منفی و مدیریّت آن با ضوابط عقلانی و اخلاقی است. مقالة حاضر در پی تبیین آموزه‌های قرآنی در شناخت هیجان خشم، انواع آن و ارائة تکنیک‌های مدیریّت این هیجان فراگیر و خطیر است. قرآن کریم و به تبع آن، احادیث شریف به عنوان کامل‌ترین نسخة هدایت بشری با نگاهی کلّی به موضوع خشم، آن را مفهوم‌شناسی کرده‌اند و با بیان انواع، راه‌های صحیح ابراز، مراتب و آثار آن، راهکارهایی ارزشمند، گاه به شکل مستقیم و در قالب امر و نهی و گاه غیرمستقیم و در لابه‌لای داستان‌های زیبا وحکیمانه، در راستای مدیریّت این پدیدة روانی ارائه فرموده‌اند.

مقدّمه

خشم عبارت است از جوشیدن خون دل در جهت کینه و انتقام جستن (ر.ک؛ الغزّالی، بی‌تا، ج3: 93و راغب اصفهانی، 1412ق.، ج1: 608)، به سبب آنچه که مطابق میل نیست و آزاردهنده است (ثعالبی، 1418ق.، ج3: 78). خشم متّضاد خشنودی و بیشتر با میل هیجان به سوی پرخاشگری و تجاوز قابل شناسایی است (ابراهیم وآخرون، بی‌تا: 654). بنابراین، منشاء خشم، حفظ موقعیّت و رهایی از رنج، درد و خطر است. خشم هیجانی فراگیر و از پرشورترین هیجان‌ها محسوب می‌شود. از دیدگاه تکاملی، کنشی نسبتاً آشکار در زمینة انرژی‌دهی شخص برای دفاع از خود است. خشم، قدرت، نیرو و احساس کنترل افراد را افزایش می‌دهد و آنان را نسبت به بی‌عدالتی دیگران حساس می‌کند. این مبارزه و احساس کنترل، به سمت غلبه کردن بر مانع ناموجّه یا اصلاح کردن آن هدایت می‌یابد و از دیدگاه تحوّلی، خشم تأمین‌کنندة بسیاری از واکنش‌ها، از جمله سازماندهی، نظم‌بخشی فرایندهای روانشناختی و فیزیولوژیک مرتبط با دفاع از خود و تسلّط و همچنین تنظیم رفتارهای بین‌فردی و اجتماعی تلقّی می‌گردد. ولی اگر مدیریّت و کنترل نشود، خطرناک‌ترین هیجان‌ها خواهد بود، به طوری‌که به سوی نابود کردن موانع جهت می‌یابد. تقریباً نیمی از خشم‌ها فریاد کشیدن را شامل می‌شود و 10درصد رویدادهای خشم به پرخاشگری می‌انجامد و در این حالت، نابودی یا جراحت غیرضروری ایجاد می‌کند (ر.ک؛ ریو، 1387: 331 و خداپناهی، 1386: 250ـ248). بنابراین، می‌توان گفت: خشم یک واکنش احساسی و ناآگاهانه است که در برخورد با تهدیدی واقعی یا خیالی به وجود می‌آید و انرژی و انگیزش لازم برای از میان برداشتن آن تهدید را ایجاد می‌کند، در این میان، هرچه تهدید بیشتر باشد، میزان برانگیختگی نیز بیشتر می‌شود و انگیزة از میان برداشتن آن افزایش می‌یابد (ر.ک؛ مهکام، 1383: 54). علمای اخلاق نیز تعریف‌هایی از خشم ارائه داده‌اند که در بیشتر موارد بر جنبة منفی آن تأکید شده است؛ ازجمله اینکه خشم عبارتست از: «حالت نفسانیّه که باعث حرکت روح حیوانی از داخل به جانب خارج، برای غلبه و انتقام می‌شود و هرگاه شدّت یابد، باعث حرکتی تند می‌شود که از آن حرکت، حرارتی مفرط حاصل، و از آن حرارت دود تیره‌ای برمی‌خیزد و دماغ و رگ‌ها را پُر می‌سازد و نور عقل را می‌پوشاند و اثر قوّة عاقله را ضعیف می‌کند. پند و اندرز در خشمگین اثر نمی‌کند، بلکه بر شدّت آن می‌افزاید» (نراقی، 1375: 237). هچنین ابن‌مسکویه می‌گوید: «غضب در حقیقت حرکت نفسانی است که به‌واسطة آن جوششی در خون به منظور انتقام ایجاد می‌گردد. در این حال، آتش خشم شعله می‌کشد و عقل تحت تأثیر قرار می‌گیرد. انسان در چنین شرایطی به گفتة حکیمان، مانند غاری می‌گردد که در آن آتش افروخته باشد، دودی خفه‌کننده آن را پوشانده، و خاموش کردن آن میسّر نباشد» (موسوی خمینی(ره)، 1368: 113).

موضوع خشم با تعبیر قوّة غضبیّه همواره از مباحث اساسی مورد توجّه روانشناسان، فلاسفه و علمای اخلاق بوده است. توجّه صرف به جنبه‌های منفی بروز خارجی خشم، همچنین بی‌اعتنایی نسبت به کنترل و مدیریّت آن، خشم را به منفورترین هیجان‌ها بدل ساخته است. در صورتی که اگر تحت مدیریّت و کنترل عقلانی قرار گیرد، از مواهب الهی تلقّی می‌گردد و تأثیر مستقیم در حفظ حیات و کرامت و عزّت نفس انسان خواهد داشت. قرآن و حدیث با دقّت نظر در هیجان خشم، ضمن مفهوم‌سازی در این زمینه و بیان انواع خشم و اثرات هر یک، راهکارهای ارزشمندی در راستای مدیریّت خشم ارائه کرده‌اند.

 معناشناسی خشم

خشم در متون اسلامی علاوه بر واژة «غضب» با واژه‌هایی نظیر«غیظ»، «سخط» و «غلظت» نیز آمده است.

غیظ: شدّت غضب است و حرارتی است که انسان به سبب فوران خون در قلبش می‌یابد (راغب، 1412ق.، ج 1: 619). غیظ شدّت خشم و مرحلة شدید و بالای آن است (مکارم شیرازی، 1377، ج 3: 280 ):... وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَیْکُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ: امّا هنگامى که تنها مى‏شوند، از شدّت خشم بر شما، سرانگشتان خود را به دندان مى‏گزند! بگو: با همین خشمى که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینه‏ها آگاه است (آل‌عمران/119)

سخط: غضب شدیدی است که مقتضی عقوبت است (راغب اصفهانی، 1412ق.، ج 1: 403). و مقابل کلمة «رضا» قرار دارد (ابن‌منظور، 1414ق.، ج 7: 312): ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَکَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ: این به‌خاطر آن است که آنها از آنچه خداوند را به خشم مى‏آورد، پیروى کردند و آنچه را موجب خشنودى اوست، ناپسند داشتند. از این رو، (خداوند) اعمال آنان را نابود کرد (محمّد/ 28).

غلظت: به معنی سختی و تندی است و در مقابل کلمة «رقّت: نرمی» قرار دارد (المصطفوی، 1360، ج 7: 250): یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ: اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنّم است و چه سرنوشت بدى دارند (التّوبه/73).

بنابراین، می‌توان گفت خشم یک حالت برانگیختگی روانی و فیزیولوژیک است که هنگام بروز مانع یا عامل تهدیدکنندة درونی یا بیرونی به وجود می‌آید و در واقع، از پیچیده‌ترین هیجان‌های انسان است که پاسخی است به شکست‌ها، ناکامی‌ها و بدرفتاری‌ها و مرکز آن قلب انسان است.

انواع خشم 

با یک دید کلّی، می‌توان خشم را در دو گونة مثبت (مناسب) و منفی (نامناسب) دسته‌بندی کرد:

 خشم مثبت

این نوع خشم یکی از نعمت‌های بزرگ الهی است که در وجود انسان به ودیعت نهاده شده است تا او را از تباهی و نابودی صیانت کند و عواملی را که به سلامتی وی آسیب می‌رساند، از وی دفع نماید. خشمی که فرد هنگام بروز موانعی که او را از رسیدن به اهداف اساسی و نیل به کمال بازمی‌دارد، از خود نشان می‌دهد، خشمی پسندیده است و در برخی موارد، جنبة ضرورت و وجوب می‌یابد؛ زیرا وقتی که انسان خشمگین می‌شود، نیرویش برای انجام کارهای سخت عضلانی افزایش می‌یابد. این حالت هیجانی، تغییرات زیادی در بدن ایجاد می‌کند که از جملة آنها آزاد شدن هورمون آدرنالین است که بر کبد تأثیر می‌گذارد و موجب ترشّح موادّ قندی می‌شود و این عمل افزایش نیروی انسان را به دنبال دارد و آمادگی فرد را برای انجام فعّالیّت‌های شدید دفاع از خود و غلبه بر مشکلات و موانع افزایش می‌دهد (کارلسون، 1380: 287)، به گونه‌ای که اگر هیجان خشم در انسان وجود نداشت، اخلاق وی از اعتدال خارج می‌شد و به سُستی، تنبلی، بی‌غیرتی و ظلم‌پذیری می‌گرایید و در نهایت، دستخوش زوال و نابودی می‌گشت (ر.ک؛ موسوی خمینی (ره)، 1368: 134).

خشم مناسب دارای سه ویژگی است: الف) یک تهدید واقعی وجود داشته باشد. ب) میزان خشم متناسب با شدّت تهدید باشد. ج) اقدام ما کمترین آسیب را متوجّه خودمان بکند و از شدّت تهدید بکاهد (ر.ک؛ مهکام، 1383: 55). در فرهنگ اسلامی نیز نه تنها خشم به طور کامل تخطئه نشده، بلکه بسیاری از خشم‌ها که تحت کنترل عقل هستند و آگاهانه اِعمال می‌شوند، به عنوان خشم مقدّس و مبارک معرّفی شده است. قرآن و حدیث در برخی موارد خشم را به خدا نسبت می‌دهند و او را به نام‌هایی چون «قهّار» و «جبّار» وصف می‌نمایند: قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ: بگو: من تنها یک بیم‏دهنده‏ام و هیچ معبودى جز خداوند یگانة قهّار نیست (ص/65). همچنین می‌فرماید: تَرَى کَثِیرًا مِّنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ: بسیارى از آنها را مى‏بینى که کافران (و بُت‏پرستان) را دوست مى‏دارند (و با آنها طرح دوستى مى‏ریزند). نفس (سرکش) آنها چه بد اعمالى از پیش براى (معاد) آنها فرستاد که نتیجة آن، خشم خداوند بود و در عذاب (الهى) جاودانه خواهند ماند (المائده/80)؛ مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ وَلَکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ: کسانى که بعد از ایمان کافر شوند، جز آنها که تحت فشار واقع شده‏اند، در حالى‌که قلب آنان آرام و باایمان است. آرى، آنها که سینة خود را براى پذیرش کفر گشوده‏اند، غضب خدا بر آنهاست و عذاب بزرگی در انتظارشان (النّحل/106) و کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى: بخورید از روزیهاى پاکیزه‏اى که به شما داده‏ایم و در آن طغیان نکنید که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضب من بر او وارد شود، سقوط مى‏کند. (طه/81).

خشم خداوند از صفات ثبوتی و شایستة او می‌باشد (العثیمین، 2002 م.: 187). از آیات فوق بر می‌آید که خشم خدا تنها برای خود انسان و به نفع اوست و زمانی بروز می‌کند که انسان از مسیر اعتدال و مستقیم الهی منحرف گردد و عملی انجام دهد که با آن اهدف متعالی‌ که خداوند برایش ترسیم نموده، مخالف باشد. خشم انسان نیز زمانی جنبة ایجابی و مقدّس می‌یابد که با اهداف و نیّات مقدّس و مبارک پیوند بخورد؛ خشمی که تنها برای خداوند، به نام او، احقاق حقّ و اعمال قوانین خداوند بر زمین باشد. چنین خشمی از دیدگاه اسلام جایز و در برخی مواقع واجب می‌گردد، امّا به شرطی که جنبة طغیان پیدا نکند و بر اساس حقّ و عدالت باشد (ابراهیم عبدالرحیم، 2009م.: 95).

 موارد صحیح ابراز خشم

قرآن و حدیث با نگاهی بسیار دقیق به هیجان خشم، موقعیّت‌هایی را که لازم است انسان خشم گیرد، مشخّص می‌نماید؛ از جمله موارد پسندیدة ابراز خشم از دیدگاه قرآن و حدیث عبارتند از:

 احقاق حقّ و جلب رضایت پروردگار

هرگاه انسان حقّ خویش را در حال ضایع شدن ببیند، هیجان خشم موجب می‌شود که فرد از خود واکنش نشان دهد و از حقّ خود دفاع نماید (ژاله‌فر، 1382: 254). مهم‌ترین این حق‌ها، حقّ بندگی خداوند متعال است. علی(ع) می‌فرماید: «پیامبر اکرم(ص) به خاطر دنیا هرگز خشمگین نمی‌شد، ولی هرگاه برای حق غضب می‌کرد، اَحَدی را نمی‌شناخت و خشمش فرونمی‌نشست تا آنکه حق را یاری کند و خشمش تنها برای خدا بود» (فیض کاشانی، 1339، ج 5: 303). امام رضا(ع) نیز می‌فرماید: «چنانچه در موردی خواستی غضب کنی، پس متوجّه باش که خشم خود را در جهت کسب خشنودی خداوند اِعمال کنی» (الدّینوری، بی‌تا، ج 1: 292). از نمونة این خشم‌ها، خشم حضرت موسی(ع) است. قرآن کریم داستان آن حضرت را چنین بیان می‌دارد: وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِن بَعْدِیَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَأَلْقَى الألْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُواْ یَقْتُلُونَنِی فَلاَ تُشْمِتْ بِیَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ: و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: پس از من، جانشینان بدی برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید) آیا درمورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدّت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید؟!) سپس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیّت) به سوى خود کشید. او گفت: ای فرزند مادرم! این گروه مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند و نزدیک بود مرا بکشند. پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده (الأعراف/150).

نکاتی چند درموضوع بحث از این آیه  قابل برداشت است

1ـ خشم حضرت موسی(ع) صرفاً به‌خاطر خداوند متعال و تقدیس ساحت احدیّت او از هر گونه شرک و بُت‌پرستی بود: وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ أَلَمْ یَرَوْاْ أَنَّهُ لاَ یُکَلِّمُهُمْ وَلاَ یَهْدِیهِمْ سَبِیلاً اتَّخَذُوهُ وَکَانُواْ ظَالِمِینَ: قوم موسى بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خداوند)، از زیورهاى خود گوساله‏اى ساختند؛ جسد بى‏جانى که صداى گوساله داشت! آیا آنها نمى‏دیدند که با آنان سخن نمى‏گوید و ایشان را به راه (راست) هدایت نمى‏کند؟! آن را (خداى خود) انتخاب کردند و ظالم بودند (همان/148).

2ـ ترکیب «غضبان آسفا» شدّت ناراحتی و خشمی را می‌رساند که در آن نوعی ناراحتی و اندوه نهفته است و آن تأسّفی بود که به خاطر مردم به حضرت موسی(ع) دست داده بود.

3ـ شدّت خشم و ناراحتی حضرت موسی(ع) همه را شامل می‌شد، حتّی آنهایی که در پرستش گوساله با سامری همراهی نکردند و از جملة آنان برادرش، هارون(ع)، بود (ابوالسّعود، 1999م.، ج 3: 33ـ32). این خشم به خاطر سکوت هارون(ع) در برابر عمل ناشایست قوم او بود.

4ـ خشم حضرت موسی(ع) نسبت به هارون(ع) از همه بیشتر بود و آن به‌خاطر مسؤلیّتی بود که به او واگذار کرده بود و گمان می‌کرد که او در انجام مسئولیّت خویش کوتاهی کرده است: قَالَ یَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا * أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی: (موسى) گفت: اى هارون! چرا هنگامى که دیدى آنها گمراه شدند... * از من پیروى نکردى؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودى؟ (طه/93ـ92). ولی هنگامی که فهمید هارون (ع) وظیفة خویش را به درستی انجام داده است و در این راه، نزدیک بود جانش را از دست دهد، دست به درگاه پروردگار برافراشت و قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلأَخِی وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِکَ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ: (موسى) گفت: پروردگارا! من و برادرم را بیامرز و ما را در رحمت خود داخل فرما، و تو مهربانترین مهربانانى (الأعراف/151).

بالأخره خشم و عصبانیّت حضرت موسی(ع) بنی‌اسرائیل را خیلی زود متوجّه عمل خویش ساخت (ر.ک؛ مکارم شیرازی، 1371، ج 6: 379). به یقین اگر حضرت موسی(ع) با خونسردی با این مسأله برخورد می‌کرد، چه بسا بی‌تفاوتی او را دلیل بر امضای گوساله‌پرستی می‌گرفتند و بعدها مبارزه با آن بسی مشکل‌تر می‌شد، ولی این خشم بسیار مؤثّر واقع شد و تکان سختی بر آنان وارد کرد (ر.ک؛ همان، 1377، ج 3: 399).

5ـ البتّه نباید از این نکته نیز غافل شد که حضرت موسی(ع) در مرحله‌ای دچار افراط در ابراز خشم گردید و نسبت به برادرش هارون پرخاشگری نمود و الواح را که حاوی کلمات الهی بود، بر زمین انداخت. به گفته‌ای دیگر، دچار جابجایی خشم شده بود؛ یعنی به جای آنکه خشم خویش را بیشتر متوجّه سامری و قوم ساده‌لوح کند، آن را نسبت به هارون و الواح ابراز کرد.

نمونه‌ای دیگر خشم حضرت سلیمان (ع) است، زمانی که متوجّه غیبت هدهد می‌شود: وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ * لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ: (سلیمان) در جستجوى آن پرنده [= هدهد] برآمد و گفت: چرا هدهد را نمى‏بینم، یا اینکه او از غایبان است؟! * قطعاً او را شدیداً کیفر خواهم داد یا او را ذبح مى‏کنم یا باید دلیل روشنى (براى غیبت خود) براى من بیاورد (النّمل/22ـ20). هیجان خشمی که بر حضرت سلیمان (ع) عارض شد، از نوع ایجابی و مثبت بود، چه آنکه حضرت سلیمان(ع) پادشاه انس و جنّ و حیوانات بود و سیاست و ادارة چنین مملکت گسترده‌ای کاری بسیار بزرگ و نیازمند اراده‌ای قوی و هوش و فراست سرشار و نیز شدّت و غلظت و خشم به موقع است (ابراهیم عبد‌الرّحیم، 2009 م.: 97). هدهد نیز از سربازان حضرت سلیمان (ع) و دارای جایگاهی ویژه بود و مهندسی آب آن حضرت را بر عهده داشت و بدون اجازة ایشان جایگاه خویش را ترک کرده بود (ابن‌کثیر، 1419ق.، ج 6: 166). بنابراین، شایستة چنین شدّتی از سوی آن حضرت بود. در اینجا لازم است که به چند نکتة اساسی توجّه شود

1ـ خشم حضرت سلیمان(ع) به‌خاطر این بود که هدهد وظیفه و تکلیف خویش را به درستی انجام نداده بود، نه به‌خاطر امیال و انگیزه‌های شخصی.

2ـ حضرت سلیمان(ع) مجازات مترتّب از خشم خویش را منوط به عدم ارائة توجیهی قانع‌کننده از سوی هدهد قرار داد. بنابراین، در هنگام خشم نیز اصول عقلانی را فراموش نکرد.

3ـ هنگامی که هدهد آمد، در فضایی آرام و به دور از خشونت علّت غیبت خویش را عرضه کرد. حضرت سلیمان (ع) بدون اینکه دست به هیچ عمل پرخاشگرانه‌ای بزند، دلیل او را پذیرفت، امّا صدق او را آزمود: فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ * إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ وَ لَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ * وَجَدتُّهَا وَ قَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ * أَلَّا یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ * اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ * قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ * اذْهَب بِّکِتَابِی هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا یَرْجِعُونَ: چندان درنگ نکرد (که هدهد آمد و) گفت: من بر چیزى آگاهى یافتم که تو بر آن آگاهى نیافتى! من از سرزمین سبا یک خبر قطعى براى تو آورده‏ام! * من زنى را دیدم که بر آنان حکومت مى‏کند و همه چیز در اختیار دارد و (به‌خصوص) تخت عظیمى دارد! * او و قوم او را دیدم که براى غیر خدا ـ خورشید ـ سجده مى‏کنند و شیطان اعمال ایشان را در نظرشان جلوه داده است و آنها را از راه بازداشته؛ و از این رو، هدایت نمى‏شوند! * چرا براى خداوندى سجده نمى‏کنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است خارج (و آشکار) مى‏سازد و آنچه را پنهان مى‏دارید یا آشکار مى‏کنید، مى‏داند؟! * خداوندى که معبودى جز او نیست و پروردگار عرش عظیم است! * (سلیمان) گفت: ما تحقیق مى‏کنیم ببینیم راست گفتى یا از دروغگویان هستى؟ * این نامة مرا ببر و بر آنان بیفکن و آنگاه برگرد (و در گوشه‏اى توقّف کن)، ببین آنها چه عکس‌العملى نشان مى‏دهند (النّمل /28ـ22). در حالی‌که اگر خشم حضرت سلیمان (ع) نفسانی بود، به محض دیدن هدهد باید شدیداً از او ناراحت می‌شد یا حدّاقل او را به خاطر غیبت توبیخ می‌نمود.

پیامبر (ص) نیز در همة امور بردبار بودند و هیچ گاه برای خویشتن خشم نمی‌گرفتند، امّا هرگاه پیش او نافرمانی خدا صورت می‌گرفت یا حریم حرمات الهی شکسته می‌شد، برای خدا خشمگین می‌شدند و تنها برای او انتقام می‌گرفتند (ر.ک؛ حبنکه المیدانی، 1413ق.، ج 2: 166) و همواره سفارش می‌نمودند که فرد در هنگام خشم داوری نکند و تصمیم نگیرد. ایشان می‌فرمایند: «هیچ یک از شما در حال خشم میان دو نفر داوری نکند» (الشّیبانی، 1977م.، ج 4: 55).

خشم در برابر کفّار و دشمنان اسلام

دشمنان اسلام و کفّار همواره در صدد تعدّی به اسلام و مسلمانان و ایجاد مانع در مسیر گسترش اسلام و نشر و تبلیغ آن برمی‌آیند و در خلوت خویش از شدّت کینه و نفرت نسبت به مؤمنان انگشت خشم به دهان می‌گزند: Pهَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ یُحِبُّونَکُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْکِتَابِ کُلِّهِ وَإِذَا لَقُوکُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَیْکُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ: شما کسانى هستید که آنها را دوست مى‏دارید، امّا آنها شما را دوست ندارند! در حالى‌که شما به همة کتابهاى آسمانى ایمان دارید (و آنها به کتاب آسمانى شما ایمان ندارند). هنگامى که شما را ملاقات مى‏کنند، (به دروغ) مى‏گویند: ایمان آورده‏ایم، امّا هنگامى که تنها مى‏شوند، از شدّت خشم بر شما، سرانگشتان خود را به دندان مى‏گزند! بگو: با همین خشمى که دارید، بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینه‏ها آگاه است (آل‌عمران/119). علی(ع) می‌فرماید: «کینه‌توزی سبب خشم است» (تمیمی آمدی، 1366: 299). البتّه این عمل آنها ناشی از ناتوانی آنان است و اگر کمترین توانی در خود احساس کنند، با اسلام به مبارزه برمی‌خیزند. بنابراین، خداوند به پیامبر(ص) و پیروانش فرمان می‌دهد که خشم کفّار را در دل بپرورانند و با آنها به مبارزه برخیزند و از دین و عقیدة خویش دفاع کنند: مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا: محمّد (ص) فرستادة خداست و کسانى که با او هستند، در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند. پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مى‏بینى، در حالى‌که همواره فضل خدا و رضاى او را خواهانند. نشانة آنها در صورت ایشان از اثر سجده نمایان است. این توصیف آنان در تورات و انجیل است، همانند زراعتى که جوانه‏هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده است و بر پاى خود ایستاده است و به‌ قدرى نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتى وامى‏دارد. این براى آن است که کافران را به خشم آورد (، ولى) کسانى از آنها را که ایمان آورده‌اند و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، خداوند وعدة آمرزش و اجر عظیم داده است (الفتح/29). همچنین می‌فرماید: یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ: اى پیامبر! با کفّار و منافقین پیکار کن و بر آنان سخت بگیر! جایگاهشان جهنّم است، و بدفرجامى است (التّحریم/9 و التّوبه/73). یا در جای دیگر می‌فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ وَلْیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! با کافرانى که به شما نزدیکترند، پیکار کنید (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند!). آنها باید در شما شدّت و خشونت (و قدرت) احساس کنند؛ و بدانید خداوند با پرهیزگاران است (التّوبه/123). علی(ع) می‌فرماید: «کسی که دندان خشم را به‌خاطر خدا تیز کند، بر کشتن سردمداران کفر توانایی پیدا می‌کند» (دشتی، 1381: 475).

امّا باید توجّه داشت که اسلام دین عدل و داد و گذشت و عفو است و جهاد با کفّار، منافقان و دشمنان اسلام را تنها به‌خاطر دفاع از کیان دین جایز می‌شمارد، نه برای غلبه، سلطه و تجاوز بر آنان. خداوند می‌فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! همواره براى خدا قیام کنید و از روى عدالت گواهى دهید. دشمنى با گروهی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید که به پرهیزگارى نزدیکتر است و از (معصیت) خدا بپرهیزید که از آنچه انجام مى‏دهید، باخبر است. (المائده/8). همچنین می‌فرماید:  وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ: و در راه خدا با کسانى که با شما مى‏جنگند، نبرد کنید و از حدّ تجاوز نکنید که خدا تعدّى‏کنندگان را دوست نمى‏دارد (البقره/190).

بنابراین، از دیدگاه قرآن و حدیث علاوه بر اینکه نیّت باید متعالی و متوجّه اهداف عالی و مقدّس، و از ارضای خواهش‌های نفسانی و جلب منافع شخصی به دور باشد، به هنگام بروز خشم نیز فرد باید ضوابط عقلی را رعایت کند و اجازه ندهد خشم او به تجاوز و تعدّی و هرگونه آسیب غیرمتعارف به دیگران بینجامد.

خشم منفی

خشم منفی حالتی است که فرد در آن آگاهی، اختیار عقل و کنترل احساس و شعور خود را از دست می‌دهد. در آن هنگام، انسان از ملکة اندیشه و بصیرت بی‌بهره است و مهار نفس خویش را از دست می‌دهد، تا جایی که ممکن است خشم خود را متوجّه عواملی نماید که در برانگیخته شدن خشم وی نقشی نداشته‌اند. چنین خشمی است که در فرهنگ اسلامی خشمی مذموم، غیر مقدّس و کلید همة بدی‌هاست (ر.ک؛ زین‌الهادی، 1383: 198). علی (ع) نیز خشم را کلید تمام بدیها می‌داند» (کلینی، 1388ق.، ج 2: 303).

خشمی ناپسند است که به خاطر امور نفسانی و منافع بی‌ارزش دنیوی باشد و تحت مدیریّت و کنترل و ارزیابی عقل قرار نگیرد. چنانچه این حالت هیجانی به طور مستمر ادامه یابد، نفس انسان کاملاً تغییر پیدا می‌کند و آرامش روانی خویش را از دست می‌دهد و ضمن احتمال ابتلا به جنون و اختلالات روانی، فرد رادچار شخصیّتی کاذب می‌نماید. در این حالت، او بسیاری از صفات ظاهری شخصیّت و هویّت و دیدگاه نسبت به خود و دیگران را از دست می‌دهد (ر.ک؛ داکو، بی‌تا: 31). زمانی که فرد از تفکّر بازماند، در واقع، مهم‌ترین وجه تمایز خود از حیوان را از دست داده، به راحتی دچار خطا و انحراف می‌گردد. انسان در چنین شرایطی طعمة آسانی برای شیطان است تا او را به ارتکاب خطاهای فکری، گفتاری و رفتاری مبتلا سازد. روایت شده که یک بار همسر پیامبر(ص)، عایشه، از سر حسادت عصبانی شد. پیامبر (ص) فرمودند: «شیطانت به سراغ تو آمد» (الشّیبانی،1977م.، ج 3: 246). چنین خشمی حتّی به ایمان و عقیدة فرد هم آسیب می‌رساند. پیامبر(ص) می‌فرمایند: «خشم، ایمان آدمی را تباه می‌سازد، چنان‌که سرکه عسل را فاسد می‌کند» (الغزّالی، بی‌تا، ج 3: 90). نیز علی(ع) می‌فرماید: «از خشم به دور باش که خشم سربازی بزرگ و پرتوان از سربازان ابلیس است» (نهج‌البلاغه/ ن 96).

قرآن کریم خشم گرفتن به خاطر منافع دنیوی را نکوهش می‌کند و می‌فرماید: وَمِنْهُم مَّن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُواْ مِنْهَا رَضُواْ وَإِن لَّمْ یُعْطَوْاْ مِنهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ * وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوْاْ مَا آتَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ سَیُؤْتِینَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللّهِ رَاغِبُونَ: و در میان آنها کسانى هستند که در (تقسیم) غنایم به تو خُرده می‌گیرند. اگر از آن (غنایم، سهمى) به آنها داده شود، راضى مى‏شوند و اگر داده نشود، خشم مى‏گیرند (، خواه حقّ آنها باشد یا نباشد)! * (در حالى‌که) اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده راضى باشند و بگویند: خداوند براى ما کافى است و به‌زودى خدا و فرستاده‌اش از فضل خود به ما مى‏بخشند، ما تنها رضاى او را مى‏طلبیم (، براى آنها بهتر است) (التّوبه/59ـ 58). این آیه بیان می‌دارد که منافقان تنها به دنبال منافع شخصی و ارضای امیال نفسانی خویش هستند و هر چیزی که در مسیر نیل به این خواستة آنها قرار گیرد، آنها را به خشم می‌آورد، حتّی عدالت پیامبر اکرم(ص) (ر.ک؛ شاذلی، 1412ق.، ج 3: 1667). خشمناک شدن به خاطر منافع دنیوی از اخلاق اسلامی به دور است؛ زیرا پیامبر(ص) هیچ گاه به خاطر اموری دنیایی خشمگین نمی‌شدند، ولی هرگاه برای حق غضبناک می‌شدند، احدی را نمی‌شناخت و خشمش فرو نمی‌نشست تا آنکه حق را یاری کند و خشمش تنها برای خدا بود. بنابراین، کسانی که پیامبر(ص) را اسوة خویش می‌دانند، باید در هر حال، عمل و گفتاری سعی در پیروی از ایشان نمایند: لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌلِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا: مسلّماً رسول خدا براى شما در زندگى سرمشق نیکویى بود؛ براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى‏کنند (الأحزاب/21). علی(ع) می‌فرماید: «دنیایی که اینک آن را محور آرزوها و گرایش‌هایتان برگزیده‌اید و تنها دلیل خشم و خشونت شما شده است، نه خانة مناسب شما و نه آن جایگاهی است که برای آن آفریده شده‌اید و نه سرایی است که به سویش فراخوانده شده‌اید» (نهج‌البلاغه/ خ 173).

از نمونه‌های خشم نامناسب، خشم حضرت یونس(ع) است. قرآن کریم داستان آن حضرت را چنین روایت می‌کند: وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ: و ذاالنّون [= یونس‏] را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت و چنین مى‏پنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت، (امّا زمانى که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمت‌ها(ى متراکم) صدا زد: (خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزّهى تو! من از ستمکاران بودم (الأنبیاء/87). هر چند خشم حضرت یونس(ع) بر قوم خود به‌خاطر خدا و نیز به‌خاطر مقاومت و خوداری شدید آنها نسبت به دعوت آن حضرت به سوی خدای تعالی بود (ر.ک؛ ابن‌جوزی، 1422ق.، ج 3: 209)، امّا خشمی شتابزده و غیر منطقی بود که موجب ترک قوم بدون اجازة پروردگارش گردید. وی می‌پنداشت که خداوند بر او سخت نمی‌گیرد (ر.ک؛ میبدی، 1371، ج 6: 300). امّا هنگامی که تقدیر خداوند بر گرفتار شدن آن حضرت در شکم ماهی قرار گرفت، فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ: (او را به دریا افکندند) و ماهى بزرگی او را بلعید، در حالى‌که سرزنشگر (خویش) بود (الصّافّات/142). بلافاصله به سوی پروردگار خویش بازگشت: فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ و خداوند نیز بازگشت وی را پذیرفت و او را از اندوه و نارحتی رهایی بخشید: فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ: ما دعاى او را به اجابت رساندیم و از آن اندوه او را نجات بخشیدیم و اینگونه مؤمنان را نجات مى‏دهیم (الأنبیاء/88) و عذاب را از قوم او برداشت: فَلَوْلاَ کَانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِیمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ یُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ کَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْیِ فِی الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ: چرا هیچ یک از شهرها و آبادی‌ها ایمان نیاوردند که (ایمان آنان به‌موقع باشد و) به حال ایشان مفید افتد؟! مگر قوم یونس، هنگامى که آنها ایمان آوردند، عذاب رسواکننده را در زندگى دنیا از آنان برطرف ساختیم و تا مدّت معیّنى [= پایان زندگى و اجل ایشان] آنها را بهره‏مند ساختیم (یونس/98). امّا صبر و شکیبایی بر وظایف و تکالیف رسالت و نیز بردباری بر عناد و کجروی مردمان و شکیبایی بر آزار و تکذیب آنها، تا جایی که پروردگار حکیم و حلیم مقرّر دارد، از وظایف اصلی رسالت انبیاء است (ر.ک؛ شاذلی، 1412ق.، ج 6: 3670). بنابراین، علی‌رغم قبول توبة حضرت یونس(ع)، خداوند متعال می‌خواهد درسی خطیر به پیامبرش و همة دعوت‌کنندگان راه حق بدهد و می‌فرماید: فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَکْظُومٌ: اکنون که چنین است، صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش و مانند صاحب ماهى [= یونس‏] مباش (که در تقاضاى مجازات قوم خود شتاب کرد و گرفتار مجازات ترک أولى شد)، در آن زمان که با نهایت اندوه خدا را خواند (القلم/48). پس می‌توان گفت که صبر و شکیبایی از مهم‌ترین تکنیک‌ها در مدیریّت هیجان خشم است.

آثار و نتایج خشم

از دیدگاه روانشناختی، هیجان خشم نیز همچون سایر هیجانات، دارای آثاری همه‌جانبه در افکار، گفتار و رفتار است. این آثار را می‌توان چنین برشمرد:

 آثار فیزیکی

آثار فیزیکی خشم عبارتند از: برافروختگی شدید چهره، افزایش فشار خون، پیدایش غضب در گوشة لب‌ها، خشکی لب، دهان و گلو، انقباض ماهیچه‌های فک، گشادی سوراخ‌های بینی، تیز شدن گوش‌ها، انقباض ماهیچه‌ها و آمادگی برای انجام عکس‌العمل و اقدام، به‌هم ‌ریختگی حالت ظاهری و خُلق و خوی (منبعث از آشفتگی درونی) (ر.ک؛ القاسمی الدّمشقی، بی‌تا، ج2: 226). همچنین در موقع خشم، شُش‌ها فعّالیّت بیشتری دارند و سرعت تنفّس افزایش می‌یابد تا اکسیژن لازم برای همة این فعّالیّت‌های بدن تأمین شود و میل به خالی کردن مثانه افزایش می‌یابد تا بدن برای انجام فعّالیّت‌های سریع آماده باشد. نیز با فعّالیّت بخش‌هایی از مغز، ترشّح هرمون آدرنالین بیشتر شده، در نتیجه، موجی از انرژی تولید می‌شود (ر.ک؛ پیوریفوی، 1370: 41).

آثار رفتاری و زبانی

از آثار رفتاری و زبانی خشم می‌توان رها کردن زبان به ناسزا و فحش دادن، فریاد کشیدن، زد و خورد، پرخاشگری، قتل و جراحت را نام برد.

آثار روانی و معنوی

آثار روانی و معنوی خشم عبارتند از: کینه و حسد، نفاق و پنهانکاری، عدم تعادل و نارضایتی شدید هنگام مشکلات و اندوه به هنگام شادی، تفکّر نسبت به افشای اسرار، استهزاء و از دست دادن تفکّر خلاّق (ر.ک؛ القاسمی الدّمشقی، بی‌تا، ج 2: 226). پیامبر(ص) به درستی فرمودند: «بدانید که خشم اخگری است در قلب آدمیزاد، سرخ شدن چشم‌ها و برآمدن رگ‌های گردنش را [در هنگام خشم و عصبانیّت] نمی‌بینید؟!...» (ناصف، 1975م.، ج 5: 299ـ298).

ـ مراتب خشم

عملکرد انسان پیرامون خشم به سه گونه است

الف) «افراط»: آن زمانی است که خشم بر فرد مسلّط و فرد اصول عقلانی و شرعی را زیر پا می‌گذارد و در آن هنگام بصیرت و اختیاری برای فرد نمی‌ماند.

ب) «تفریط»: برخی افراد قوّة غضبیّة بسیار ضعیفی دارند و در جاهایی که ابراز خشم عقلاً و شرعاً واجب است، از جا بر نمی‌آیند تا جایی که ممکن است این حالت به خواری و بی‌غیرتی انجامد.

ج) «اعتدال»: آن زمانی است که فرد خشم خود را مدیریّت کند، به‌گونه‌ای که بجا خشمگین شود و هنگام خشم از حدود عقلی و شرعی تجاوز نکند (ر.ک؛ الغزّالی، بی‌تا، ج 3: 94ـ93).

پیامبر(ص) می‌فرمایند: «انسان‌ها در چند دستة گوناگون خَلق شده‌اند: برخی از آنها دیر خشم می‌گیرند و زود به حالت طبیعی باز می‌گردند و برخی زود خشمگین می‌شوند و زود هم به خود می‌آیند و عدّه‌ای از آنها زود خشم می‌گیرند و دیر به خود می‌آیند. آگاه باشید که بهترین آنها کسی است که دیر خشم و زودبازگشت است و بدترین آنها زودخشم و دیربازگشت است» (التّرمذی، بی‌تا: 496).

ـ کنترل و مدیریّت خشم در قرآن و حدیث

همانگونه که بیان شد، هیجان خشم پرتوی از مشیّت حکیمانة خداوند در خلقت انسان است و جنبة مثبت و منفی دارد و جنبة مثبت آن در برخی موارد ضروری است و بروز جنبة منفی آن نیز به سبب اینکه برانگیخته از عوامل بیرونی است و کنترل همة این عوامل از اختیار انسان بیرون است، امری طبیعی می‌نماید. بنابراین، باید خشم را کنترل نمود و آسیب‌های ناشی از آن را به حداقل رساند. قرآن و حدیث راهکارهای ارزشمندی را برای کنترل و مدیریّت خشم پیشنهاد می‌کنند که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

 ذکر و یاد خدا و پناه بردن به او

هنگامی که انسان در کوران حوادث و تنگنای زندگی قرار می‌گیرد و تلاطم امواج مشکلات، آرامش او را به هم می‌زند، تنها چیزی که اطمینان و آرامش را به او باز می‌گرداند، ذکر خداوند است. الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ: آنها کسانى هستند که ایمان آورده‏اند و دلهایشان به یاد خدا مطمئنّ (و آرام) است. آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش مى‏یابد (الرّعد/28). قلبی که به درجة اطمینان و آرامش رسیده باشد، حدّاکثر کنترل را بر نفس خود دارد و از طغیان آن جلوگیری می‌کند. همچنین گفته شد که خشم از شیطان و تحریک‌ها و وسوسه‌های اوست، خداوند متعال می‌فرماید: وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ: و هرگاه وسوسه‏اى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بَر که او شنونده و داناست (الأعراف/200). پیامبر(ص) نیز در هنگام مشاهدة دو نفر که در حال خشم، به یکدیگر دشنام می‌دادند و یکی از آنها از شدّت خشم سرخ و برافروخته شده بود، فرمودند: «من جمله‌ای می‌دانم که اگر آن را بگوید، خشمش از بین می‌رود! اگر بگوید «اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» » (البخاری، بی‌تا، ج 3: 99).

 عفو، گذشت و فرو خوردن خشم

خشم جز در افرادی که مشکلات حادّ روانی دارند، خود به خود و بدون علّت به وجود نمی‌آید. پس در حالت طبیعی حتماً کسی یا چیزی خشم انسان را برمی‌انگیزد، اگر این خشم به‌خاطر خدا و پایمال شدن حقّ او باشد، دیگر حقّی برای ما نمی‌ماند و اجازة عفو و گذشت نداریم که موارد این نوع خشم بررسی شد. ولی در صورتی که خشم به‌خاطر خودمان باشد، بخشش و گذشت در صدر همة تصمیم‌ها و اقدام‌ها قرار می‌گیرد. خداوند متعال چنین بخششی را از اوصاف شایستة مؤمنان می‌داند و می‌فرماید: وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ: همان کسانى که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مى‏ورزند و هنگامى که خشمگین شوند، عفو مى‏کنند (الشّوری/37). پیامبر(ص) می‌فرمایند: «قهرمانی به کشتی گرفتن و پشت به خاک مالیدن حریفان نیست،، بلکه قهرمان کسی است که به هنگام خشم زمام نفس خویش را دست گیرد» (همان و نیز، القشیری، بی‌تا، ج 8: 162). در جایی دیگر از قرآن فرو خوردن خشم و گذشت از مردم جزو صفات بارز متّقیان و نیکوکاران معرّفی شده است: وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ: و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان، و بهشتى که وسعت آن، آسمانها و زمین است و براى پرهیزگاران آماده شده است. * همانها که در توانگرى و تنگدستى انفاق مى‏کنند و خشم خود را فرو مى‏برند و از خطاى مردم درمى‏گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد (آل‌عمران/134ـ133). پیامبر(ص) می‌فرماید: «هرکس خشم خود را فرو خورد، در حالی‌که قادر به اِعمال آن است، خداوند سبحان در روز قیامت مقابل دیدگان خلایق او را فرامی‌خواند و او را در انتخاب حوران بهشتی، هر قدر که بخواهد، مخیّر می‌گرداند» (التّرمذی، بی‌تا: 457).

 تغییر وضعیّت

تغییر وضعیّت عبارت است از اینکه فرد خشمگین در هر حالتی که هست، جابجا شود و تغییر حالت دهد. اگر ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، به پهلو دراز بکشد. پیامبر(ص) می‌فرماید: «اگر یکی از شما خشمگین شد و ایستاده بود، بنشیند و هنگامی که خشمش از بین رفت، بلند شود. در غیر این صورت، به پهلو دراز بکشد» (ابن‌حنبل، بی‌تا، ج 5: 152). همچنین فرموده‌اند: «هرکس که حالت خشم در او پیدا شد، گونه‌های خویش را بر زمین نهد» (ناصف، 1975م.، ج 5: 299).

 وضو گرفتن

پیامبر(ص) می‌فرماید: «همانا خشم از شیطان است و شیطان از آتش خَلق شده است و آتش به وسیلة آب خاموش می‌شود، پس هنگامی که یکی از شما خشمگین شد، وضو بگیرد» (ابن‌حنبل، بی‌تا، ج 4: 226). در هنگام خشم به سبب افزایش فعّالیّت ماهیچه‌ها و افزایش گردش خون در بدن، دمای بدن به شدّت بالا می‌رود. بنابراین، وضو گرفتن (به‌ویژه با آب سرد،) دمای بدن را پایین می‌آورد و به صورت قابل ملاحظه‌ای میزان خشم را کاهش می‌دهد.

 سکوت

پیامبر(ص) می‌فرمایند: «هرگاه یکی از شما خشم گرفت، پس باید سکوت کند» (همان، ج 1: 339). قبلاً اشاره شد که در هنگام خشم فرد زمام عقل خویش را از دست می‌د‌هد. بنابراین، ممکن است که حرف‌های غیرمنطقی و نسنجیده بر زبان آورد و آتش خشم خود و طرف مقابل را بیشتر شعله‌ور سازد و تبعات زیانباری به دنبال داشته باشد، در حالی‌که چند لحظه سکوت می‌تواند همة مشکلات را حل کند. علی(ع) می‌فرماید: «خشمگینی را با سکوت معالجه کنید» (تمیمی آمدی، 1366، ج 2: 303).

 ترس از عِقاب و عذاب خداوند

انسان همواره به یاد داشته باشد که قدرت و بزرگی خداوند و غضب او فوق همة قدرت‌هاست. پس اگر بر کسی خشم ورزد، چگونه از خشم خداوند در روز قیامت می‌تواند در امان بماند. پیامبر(ص) غلامی را برای حاجتی فرستاد و او دیر بازگشت و چون آمد، با عتاب به او فرمود: «اگر قصاصی در کار نبود، قطعاً تو را تنبیه می‌کردم» (ر.ک؛ الغزّالی، بی‌تا، ج 3: 104). امام علی(ع) نیز می‌فرماید: «ای مالک! تو نمی‌توانی خشم را مهار سازی، مگر اینکه به معاد و زندگی اُخروی بسیار بیندیشی» (نهج‌البلاغه/ ن53).

نتیجه‌گیری

1ـ خشم یکی از اساسی‌ترین و فراگیرترین هیجان‌ها در وجود آدمی است که غالباً برای حفظ موقعیّت، عزّت نفس و صیانت از فرد در هنگام مواجهه با تهدید بروز می‌کند.

2ـ آثار خشم به انواع فیزیکی، رفتاری، زبانی، روانی و معنوی تقسیم و مراتب بروز آن نیز درحدود افراط، تفریط و اعتدال خلاصه می‌شود.

3ـ در متون اسلامی، به‌ویژه قرآن کریم، خشم با واژگانی مانند غضب، غیظ، سخط و غلظت مورد توجّه قرار گرفته و مفهوم‌شناسی شده است.

4ـ در نگاهی کلّی، هیجان خشم به دو نوع مثبت و منفی تقسیم می‌شود: خشم مثبت در مقابل تهدید واقعی، متناسب با شدّت تهدید و با کمترین آسیب ممکن بروز می‌کند. این نوع خشم در نگاه قرآن نه تنها مذموم نیست، بلکه پسندیده و ضروری تلقّی شده است. امّا خشم منفی که در آن فرد در مقابل تهدیدی غیرواقعی و موهوم، اختیار عقل و کنترل احساسات خود را از دست می‌دهد، مسلّماً ناپسند و مذموم است.

5ـ درخلال قصص قرآنی، با ذکر نمونه‌هایی مانند خشم موسی(ع) نسبت به هارون(ع) و بنی‌اسرائیل،خشم سلیمان(ع) بر هدهد، خشم یونس(ع) نسبت به قوم خود، خشم فرعون بر ساحران و... به مفهوم‌شناسی، تبیین انواع و آسیب‌شناسی این هیجان پرداخته شده است.

6ـ قرآن کریم با واژگانی مانند جبّار، قهّار و ذوانتقام صفت خشم را به خداوند نیز نسبت می‌دهد.

7ـ قرآن کریم و به تبع آن، سنّت معصومین(ع)، ضمن تأیید خشم مثبت و تأکید بر اعمال آن در حدّ اعتدال، ذکرو یاد خدا، عفو و گذشت با امید به رحمت الهی، ترس از عِقاب و عذاب خداوندی، تغییر وضعیّت فیزیکی، وضو گرفتن و سکوت کردن را به عنوان برخی از مهم‌ترین راهکارهای مدیریّت این هیجان ارائه می‌دهند.

منبع

خشم و مدیریّت آن در قرآن کریم

نوع مقاله : علمی- ترویجی

نویسندگان

داوود معماری  رسول زمردی

دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)

 10.22054/AJSM.2015.1612

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 20 November 21 ، 23:24
سید محمد رضا پارسی کیان

The Effects of Haram Food on Human Emotional and Spiritual Intelligence Levels

Indonesian Journal of Halal Research 2(1): 21-26, February 2020

 

تأثیر غذای حرام بر سطح هوش عاطفی و معنوی انسان

 

چکیده

به مسلمانان آموزش داده می شود که غذای تمیز و سالم بخورند. اسلام به منبع و نظافت غذا، طرز طبخ، سرو کردن، نحوه غذا خوردن و دفع پسماندها اهمیت زیادی دارد. مفهوم اسلام در غذا در واقع با مفهوم اسلام از جهات دیگر یکی است، یعنی مفهومی که امنیت روح، جسم و روان را حفظ می کند. غذای حلال به دلیل اینکه برای روح و جسم مفید است جایز است. برعکس، غذای بد مجاز نیست زیرا به ذهن و بدن آسیب می رساند. روش تحقیق مورد استفاده روش تحقیق توصیفی کیفی بود. داده‌های به‌دست‌آمده از انواع ادبیات که در مورد تأثیرات غذای حرام بر سطوح هوش عاطفی و معنوی انسان، چه در قالب کتاب و چه در مجلات بحث می‌کند. لقمه حلال و حرام هر دو در زندگی انسان تأثیر زیادی دارد و در اخلاق و آرامش و اقامه نماز تأثیر دارد. افرادی که همیشه خود را از لقمه حلال سیر می کنند، اخلاقش خوب می شود، دلش آرام می گیرد و دعایش مستجاب می شود. برعکس، افرادی که خود را از غذای حرام سیر می کنند، بد خلق می شوند، دلشان بیمار می شود و دعایشان مستجاب نمی شود.

لغات کلیدی: غذای حلال، غذای حرام، عاطفه انسان، هوش معنوی

 

معرفی

اسلام به عنوان یک دین و همچنین یک سبک زندگی، نه تنها جنبه های عبادی و مناسک را تنظیم می کند، بلکه به طرز فکری، اعمال حتی به رژیم غذایی هر آنچه که توسط انسان استفاده می شود و مصرف می شود، تنظیم می کند. در اموری که خداوند معین کرده است، از جمله در نهی از خوردن غذای غیر حلال، هیچ چیز بیهوده نیست. البته این نه برای محدودیت ها یا بارهای بی معنی، بلکه برای صلاح و سلامت انسان و حتی انسان است که می تواند به شکل گیری شخصیت و اجابت دعا نیز منجر شود.

انواع مختلفی از غذاها در بازار یافت می شود، از غذاهای شیرین گرفته تا ترش که همگی بسته بندی شده و به شکل های جذاب سرو می شوند. شکی نیست که ارائه و ظاهر غذا نقش مهمی در بازاریابی محصولات غذایی اعم از غذاهای آماده و بسته بندی دارد. برای مسلمانان یک عامل بسیار مهمتر از طعم و ظاهر وجود دارد، یعنی جایگاه حلال یا حرام. به مسلمانان آموزش داده می شود که غذای تمیز و سالم بخورند. اسلام به منبع و پاکیزگی غذا، نحوه طبخ، نحوه سرو کردن، نحوه غذا خوردن، و نحوه دفع باقی مانده غذا اهمیت زیادی می دهد (Zulaekah & Kusumawati, 2005). مفهوم اسلام در غذا در واقع همان مفهوم اسلام از جهات دیگر است، یعنی مفهومی که امنیت روح، جسم و روان را حفظ می کند. غذای حلال جایز است زیرا برای روح و جسم مفید است. برعکس، غذای بد مجاز نیست زیرا به ذهن و بدن آسیب می رساند.

دستور خوردن حلال به وضوح در دو منبع مرجع مسلمانان یعنی قرآن و حدیث آمده است. با این حال، در حقیقت، به ویژه مسلمانان اندونزی، هنوز آگاهی بالایی در مورد اهمیت غذای حلال ندارند. اما آنچه توسط مسلمان خورده می شود و تبدیل به خون و گوشتی می شود که با آن رشد و نمو می کند، تأثیر زیادی در رفتار آنها در زندگی روزمره خواهد داشت. رسول الله صلی الله علیه وسلم مضرات غذای حرامی را که وارد بدن ما می شود یادآوری کرده است که تأثیر عمیقی بر هسته بدن ما می گذارد، او توضیح می دهد: «در حقیقت در بدن انسان یک تکه گوشت است، اگر خوب باشد، همه چیز خوب است. بدن خوب است و اگر صدمه ببیند تمام بدن شکسته می شود و جز یک کله گوشت دل نیست».

 

مواد و روش ها

روش تحقیق مورد استفاده در این مجله روش تحقیق توصیفی کیفی بوده است. داده‌های به‌دست‌آمده از انواع ادبیات که در مورد تأثیرات غذای حرام بر سطوح هوش عاطفی و معنوی انسان، چه در قالب کتاب و چه در مجلات بحث می‌کند. فنون گردآوری داده ها با استفاده از مطالعه ادبیات، تجزیه و تحلیل داده های مورد نیاز در مطالعات کتابخانه ای به دست آمده از منابع متعددی در قالب کتاب، مجله، دایره المعارف، اسناد و سایر مواردی که با هم ارتباط دارند و می توانند به حل مشکلات موجود کمک کنند. سپس داده ها با استفاده از تکنیک های تحلیل داده های کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

 

نتایج و بحث

غذاهایی که در اسلام حرام شده است

اسلام دینی است که همه ابعاد زندگی انسان را تنظیم می کند. یکی از آنها در مورد رفع نیاز به غذا است. به غیر از طعم، تغذیه، بهداشت و ایمنی غذا، جنبه های دیگری نیز وجود دارد که از اهمیت کمتری برخوردار نیست، یعنی جایگاه حلال و حرام. اسلام به غذای حلال، حرام یا سیبحات (شبهات) بسیار توجه دارد. توجه به منابع غذایی، نظافت، فرآوری، سرو کردن و نحوه دفع پسماندها. به ویژه در یکی از آیات قرآن، خداوند انسان ها را به توجه به غذای خود برحذر می دارد، در آیه 24 سوره عبس آمده است:

فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ

پس باید انسان به غذاى خود بنگرد

و در ادامه میفرماید ( توسط مترجم اضافه شده) :

أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا «25» ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا «26» فَأَنْبَتْنا فِیها حَبًّا «27» وَ عِنَباً وَ قَضْباً «28» وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلًا «29» وَ حَدائِقَ غُلْباً «30» وَ فاکِهَةً وَ أَبًّا «31» مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ «32»

ما آب را آن گونه که باید، (از آسمان) فرو ریختیم. سپس زمین را به خوبى شکافتیم. و در آن، دانه رویاندیم. و نیز انگور و سبزیجات، و زیتون و نخل خرما، و باغهاى پر درخت، و میوه و چراگاه، براى برخوردارى شما و چهارپایانتان.

پیام در این آیه ( توسط مترجم اضافه شده) : انسان، مأمور به تفکر در غذا، به عنوان یکى از نعمت‌هاى خداست، خوردن‌ - کافى، ج 1، ص 50. جلد 10 - صفحه 389

اگرچه این آیه عمومیت دارد، اما قابل درک است که خداوند مردم را به توجه و دقت در انتخاب نوع غذایی سفارش می کند. حرام از نظر زبان حرام است یا حرام الممنوع. از نظر اصطلاح، از نظر یوسف القرضاوی حرام چیزی است که خداوند از انجام آن نهی کرده است، هر کس منکر شود در امتحان خداوند قرار می گیرد. آخرت در واقع گاهی با شرعیات در دنیا تهدید می کرد.

السعدی افزود: نهی بر دو قسم است، اولی ناشی از ماده است که بد و فجیع است، مقابل کلمه ثیب، دومی حرام است چون نازل می شود. به عبارت دیگر، نهی مرتبط با حقوق الله یا حقوق بندگان است و این در مقابل کلمه حلال است. در اینجا به آیاتی از قرآن اشاره می شود که حرمت چند نوع غذا و نوشیدنی را بیان می کند.

 

إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ – آیه 115 سوره نحل

 

جز این نیست که (خداوند) مردار و خون و گوشت خوک و آنچه نام غیر خدا (به هنگام ذبح) بر آن برده شده، بر شما حرام کرده است، پس هر کس (به خوردن اینها) ناچار شود، بدون آنکه (قصد) تجاوز و تعدى (به حکم خداوند) داشته باشد و یا (از نیاز ضرورى) تجاوز کند، (مانعى براى خوردنش نیست) زیرا که خداوند بخشنده مهربان است.

 

إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌ - آیه 173 سوره بقره

همانا خداوند مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که (هنگام ذبح) نام غیر خدا بر آن برده شده، حرام کرده است، (ولى) آن کس که ناچار شد (به خوردن اینها) در صورتى که زیاده طلبى نکند و از حدّ احتیاج نگذراند، گناهى بر او نیست، همانا خداوند بخشنده و مهربان است.

 

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ آیه 3 سوره مائده

بر شما، (خوردن گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و حیوانى که به نام غیر خدا ذبح شود و حیوانى (حلال گوشت) که بر اثر خفه شدن یا کتک خوردن، یا پرت شدن یا شاخ خوردن بمیرد و نیم خورده درندگان حرام شده است مگر آنکه (قبل از کشته شدن به دست درّنده،) به طور شرعى ذبح کرده باشید. همچنین حرام است حیوانى که براى بت‌ها ذبح شده یا به وسیله‌ى چوبه‌هاى قمار تقسیم مى‌کنید. همه‌ى اینها نافرمانى خداست.

 

قُلْ لا أَجِدُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلى‌ طاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ آیه 145 سوره انعام

 

بگو: در آنچه به من وحى شده، بر کسى که چیزى مى‌خورد هیچ حرامى نمى‌یابم مگر آن که مردار یا خون ریخته شده یا گوشت خوک باشد که قطعاً پلید است، یا حیوانى که از روى فسق و نافرمانى به نام غیر خدا ذبح شده باشد. پس هر کس که (به خوردن آنها) ناچار و مضطرّ شد، به شرط آنکه از روى سرکشى و بیش از حدّ ضرورت نباشد، (مانعى ندارد). همانا خداوند تو آمرزنده و مهربان است.

بر اساس آیات چهارگانه فوق، چند نوع غذا حرام است: لاشه، خون، گوشت خوک و حیواناتی که به نام خدا ذبح نشده اند. در پس این نهی، حکمتی نهفته است که می توان گرفت. هر حرامی باید دارای بدی (مضارات) باشد که به ترتیبی ممکن است فوایدی در بر داشته باشد. اگرچه ممکن است چیزی باشد که مورد نفرت انسان قرار گیرد، لزوماً برای انسان بد نیست، و چیزی که دوست داشته شود لزوماً خوب نیست.

طبقه بندی غذای حلال و حرام، وجوب خوردن غذای حلال و منع از خوردن غذای نامشروع به غیر از محک زدن ایمان برای مسلمانان نیز حکمی به نفع زندگی انسان است. در اینجا برخی از غذاهای ممنوعه در اسلام که از نظر علمی حاوی مقداری مضرات (خطر) در هنگام مصرف انسان هستند، به شرح زیر است:

 

1) لاشه

لاشه ها تأثیر منفی بر سلامتی دارند. لاشه حیوانی است که مراحل ذبح را طی نمی کند، بنابراین خون در بدن حیوان عمدتاً خارج نمی شود، بلکه در رگ ها، طحال و کبد به هم می پیوندد. این خون گوشت را آلوده می کند به طوری که گوشت با خون مخلوط می شود. برخلاف حیوانات حلال که با بریدن رگهای گردنی ذبح می شوند تا خون تمام شود. به این ترتیب، مرگ حیوان به دلیل از دست دادن خون بود، نه به دلیل آسیب دیدن اعضای حیاتی آن. زیرا اگر اندام ها مثلاً قلب، کبد یا مغز آسیب ببینند، حیوان می میرد اما خون در رگ هایش لخته می شود، به طوری که گوشت به اسید اوریک آلوده می شود. محمد بن علی بن محمد شوکانی لاشه را حیواناتی تعریف می کند که خود به خود می میرند، یا به عبارت دیگر، مرگ آنها ناشی از اعمال انسان، ذبح عمدی یا شکار آنها نیست. بنابراین لاشه حیواناتی هستند که خود به خود می میرند یا حیواناتی که بدون ذبح به روش سیری می میرند (علی، 1395).

لاشه دو نوع است که از خوردن آن معاف است:

لاشه ملخ و لاشه ماهی در حدیث:

أحلت لنا میتتان الحوت والجراد ودمان الکبد والطحال اخرجه الدار قطن

سخن مترجم: نکته قابل توجه این است که محمد بن علی بن محمد شوکانی از علما اهل سنت می باشد. و نظر مراجع شیعه در این باب امری متفاوت است. دلیل ضعف این حدیث این است که از روایت عبدالرحمن بن زید بن اسلم از پدرش از ابن عمر نقل شده است. که ماهی مرده حلال است.

حکم شرعی این امر در رساله آیت الله خمینی :

٢٦١٥ - اگر ماهى فلس‏دار را زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد، پاک و خوردن آن حلال است. و چنانچه در آب بمیرد، پاک است ولى خوردن آن حرام مى‏باشد و ماهى بى فلس را، اگر چه زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد، حرام است.

 

2) خون

الثباری گفته است که منظور از خون حرام، مربوط به جریان خون «الدم المسفوح» است، در حالی که خونی که در رگها و بدن باقی می ماند یا پس از ذبح حیوان در کبد یا طحال باقی می ماند. ، پس قانون خون خوردن آن با گوشتی که به آن می چسبد جایز می شود. با عقل، خونی که به گوشت چسبیده است به سختی جدا می شود. خون یک مایع بدن است که اکسیژن و مواد مغذی مورد نیاز سلول‌های بدن را حمل می‌کند و همچنین دی‌اکسید کربن، مواد زائد متابولیک، داروها و سایر مواد شیمیایی را حمل می‌کند تا در کبد تجزیه شود و در کلیه‌ها فیلتر شود تا به‌عنوان ادرار خارج شود. خونی که جاری نمی شود، بنا بر توافق علما با استناد به کلام خداوند در سوره انعام، حرام نیست.

 

3) خوک

خوک ها جزو حیواناتی هستند که در صورت مصرف حرام هستند. غیر از نحوه ذبح خوک هایی که به دلیل نداشتن گردن مطابق با احکام دین مبین اسلام نیست، خوک ها دارای موادی هستند که سلامتی را به خطر می اندازند. خوک ها به دلیل کثیفی خود میزبان واسطه ای برای چندین بیماری انگلی هستند که می توانند به انسان منتقل شوند. در گوشت خوک گاهی اوقات کیست های کرم Taenia solium و Trichinella spiralis یافت می شود. هر دو می توانند باعث بیماری های انگلی در بدن انسان شوند (Yuningsih ، 2010).

علما موافقند که خوکها به طور کلی نجس هستند. ابن حزم در کتاب مراتب الجمع ذکر می کند که علما اتفاق نظر دارند که اعم از مرد یا زن و کوچک یا بزرگ، قانون خوردن گوشت خوک حرام است، اعم از گوشت، اعصاب، مغز، غضروف، محتویات معده (روده)، پوست، و سایر اعضای بدن بنابراین هیچ بخشی از بدن خوک مجاز به خوردن نیست، چه گوشت، پوست، چربی و سایر اعضای بدن. این مورد مورد توافق همه مسلمانان است.

 

4) ذبح برای غیر خدا

به طور کلی قانون خوردن حیوانات به دو نوع قابل مصرف و غیر قابل مصرف تقسیم می شود. حیوانات قابل مصرف در صورت ذبح شرعا حلال است. اما اگر طبق شریعت ذبح نشود در زمره لاشه های حرام است. هدف از بیانیه این است که کلیه مراحل ذبح مطابق با اسلام شرعی با اجازه و انتظار رضای خداوند متعال انجام می شود. به طوری که ذهن مسلمانانی که آنها را مصرف می کنند آرام می کند.

خداوند انسان را آفرید و سپس همه چیز روی زمین را تحت فرمان او قرار داد. هنگام ذبح حیوان در حالی که نام خدا را می خواند، حیوان را به سجده می کشید و به ریختن خون و آزادی جانش دعوت می کرد تا به نفع بشر باشد. حیوانات به روش صحیح می میرند، یعنی مقداری از خون از طریق رگ های گردن خارج می شود. گوشت و سایر اندام ها از آلودگی خون محافظت می شوند. قسمتی از بدن که در آن ذبح می شود گردن است. در گردن رگ های خونی اصلی، اعصابی که سر را با بدن، دستگاه تنفسی و دستگاه گوارش متصل می کنند وجود دارد. اگر کانال قطع شود، حیوان بلافاصله بدون تجربه شکنجه طولانی خواهد مرد (Yuningsih ، 2010).

شرایط ذبح که باید رعایت شود، به طوری که گوشت حیوان ذبح شده حلال از جمله ذبح کننده (ذبح کننده)، ابزار ذبح، اندام هایی که باید ذبح شوند و مراحل ذبح مصرف شود (Syukriya & Faridah, 2019).

 

هوش عاطفی و معنوی

هوش عاطفی و معنوی را اساساً می توان رفتار شریف نامید. زیرا هوش هیجانی یک مهارت/توانایی برای ایجاد روابط اجتماعی است که بیشتر احتمال دارد مادی گرایانه باشد. در حالی که هوش معنوی توانایی معنا بخشیدن به زندگی است که معنوی است و اخروی را هدف قرار می دهد. بنابراین، وقتی فردی دارای هوش معنوی باشد، رفتاری نجیب خواهد داشت (Purwoko ، 2011).

به گفته دنیل گولمن، هوش هیجانی شامل توانایی کنترل اشتیاق و پشتکار، کنترل خود، توانایی ایجاد انگیزه در خود، استقامت برای مقابله با افسردگی، خوش بینی، توانایی ایجاد روابط خوب با دیگران، درک آسان احساسات دیگران و... مراقب باشید (Hermaya ، 1999). پاتون توضیح ساده ای از هوش هیجانی ارائه می دهد که توانایی استفاده مؤثر از احساسات برای دستیابی به اهداف، ایجاد روابط سازنده و موفقیت در محل کار است (Lembaga Penterjemah Hermes Malang، 1998). از توضیحات بالا می توان فهمید که منظور از هوش هیجانی، توانایی تنظیم خود هیجانی است به طوری که به نیروی مثبتی در ایجاد روابط اجتماعی تبدیل شود.

در حالی که هوش معنوی، به گفته احمد محیمین عزت، هوشی است که عملکرد روح را به عنوان یک دستگاه خود درونی که توانایی دیدن معنای پشت یک واقعیت یا رویداد خاص را دارد، ارتقا می دهد (Azzet, 2010). سپس آری گینانجار (Ary Ginanjar) هم افزایی بین IQ، EQ و SQ را فرموله می کند تا به ESQ تبدیل شود، که توانایی معنا بخشی معنوی به افکار، رفتارها و فعالیت ها به طور جامع است. زیرا اگر هوش هیجانی بر زندگی فردی مسلط باشد، زندگی آن فرد به سمت مادی گرایانه گرایش پیدا می کند و در نتیجه دچار خشکی معنوی می شود. بالعکس، اگر هوش معنوی غلبه کند، منجر به شکست در دستیابی به شکوه زندگی در جهان می شود. بنابراین به هم افزایی IQ، EQ و SQ نیاز است تا بتوان رفتار و زندگی را در چارچوب عبادت به خداوند متعال قرار داد.

 

تأثیر غذاهای حرام بر هوش عاطفی و معنوی مصرف کنندگان

طبقه بندی غذای حلال و حرام، وجوب خوردن غذای حلال و منع از خوردن غذای حرام غیر از امتحان ایمان برای مسلمانان نیز حکمی به نفع زندگی انسان است. غذا در زندگی انسان چه حلال و چه حرام تاثیر زیادی دارد. کسی که همیشه هر روز لقمه حلال بخورد، شخصیتش خوب می شود، دلش زنده می شود، می تواند موجب اجابت دعا و برای روح و جسم مفید باشد. برعکس، وقتی به حرام عادت کند، رفتار انسان بد می شود، احساساتش می میرد، دعایش سخت می شود و به جسم و روان آسیب می رساند. این غیر قابل انکار است که غذا تأثیر زیادی بر رشد و سلامت جسمانی انسان دارد. موضوعی که در اینجا باید به آن پرداخته شود، تأثیر این غذاها بر روح انسان است.

الحرالی از علمای بزرگ، نوع غذا و نوشیدنی را تعیین کرد که می تواند بر روح و خصوصیات روحی خورندگان آن تاثیر بگذارد. این محقق نظر خود را با تجزیه و تحلیل کلمه رجس (در قرآن کریم نیز «رجس» به معانی متعددی از جمله: پلیدی، نجاست، عذاب و... به کار رفته است.) که قرآن را دلیلی بر حرام بودن برخی غذاها از جمله حرام بودن مشروبات الکلی می داند، تکمیل کرد (قس، 6، انعام: 145). کلمه «رجس» به گفته وی به معنای «بد خلقی و فسق اخلاقی» است، به این معنا که خداوند برخی از غذاها را «رجس» نامیده است، بنابراین این به معنای آن چیزی است که می تواند باعث ایجاد شخصیت بد شود (Mulizar ، 1395). . برخی تحقیقات نشان داد که مشروبات الکلی اولین گامی است که مجرمان قبل از انجام جرم برمی دارند. این امر تا حدی ناشی از تأثیر نوشیدنی در روح و روان او است (شهاب، 2007).

غزالی در کتاب بیدایة الحداه به مسلمانان هشدار می دهد که پر شدن شکم از غذای حرام چقدر خطرناک است. وی خاطرنشان کرد:

اگر سیری از غذای حلال سرآغاز همه بدی هاست، اگر از حرام باشد؟ طلب حلال بر هر مسلمانی واجب است. نماز و مطالعه همراه با خوردن غذای حرام مانند ساختن بر فضولات حیوانی.

نقل فوق حاکی از آن است که افرادی که غذای حرام می خورند هر چند او در عبادت کوشا باشد، عبادت او در پیشگاه خداوند متعال پذیرفته نمی شود، غزالی آن را مانند بنای بر باطله می نامد. دانشی که او به دست آورد ممکن است برای او سودی نداشته باشد. زیرا غذاهای حرامی که وارد بدن انسان می شود، ذهن و قلب را برای دریافت علم یا حکمت سخت می کند. به طوری که به جای نزدیک شدن به رب خود، حتی از او دورتر می شود. این مطابق با حدیث پیامبر اسلام(ص) است:

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «بدانید که اگر رشوه در شکم یکی از شما حرام شد، تا چهل روز اعمالش پذیرفته نمی شود» (Thabrani) در حدیث دیگری نیز چنین توضیحی آمده است:

«کسی که بین حرام، لباسی به قیمت ده درهم بخرد، تا زمانی که لباس پوشیده است، خداوند نمازش را قبول نمی کند» (احمد).

«اگر کسى با زندگانى ناپاک براى زیارت بیرون رود، سوار بر کوه مى‏شود و لبیک الو همّا لبیک مى‏گوید، آنگاه اهل آسمان صدا مى‏زنند: «نه لبیک و شادى نمى‏شوى». روزی شما نجس و وسیله نقلیه شما نجس و زیارت شما گناه و پذیرفته نیست.» (Thabrani).

همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله کسانی را که از روی عمد غذای حرام می خورند شدیداً تهدید کرد، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لَیْسَنُ الْغَوْبَ مِنْ طَعَامَ الْحَرَامَ الْغَیْرِ مِنْ هُمْ أَمْرَهُ» (Tirmidzi).

خریث الدین عقیب (Kharisudin Aqib) نوشته است که در علم تصوف، تطهیر نفس جنبه ای از محبت است که تعیین کننده موفقیت اهداف تربیت اسلامی است، که بیشتر اولویت دادن به اهداف اخروی است تا اهداف دنیوی. در حالى که روش تطهیر نفس که اسلام تعلیم مى دهد از طریق اعمال تقوایى است که سفارش یا ثواب دارد، مانند: تکثیر ذکر، خواندن نماز تهجد، تطهیر از حداس و ناپاکی، خواندن قرآن، نماز مستمر. و غذا خوردن، آشامیدن، خوابیدن، رابطه جنسی و صحبت کردن را ترک کنید یا خودداری کنید. اسبهانی که قبلاً نقل شد توضیح داد که خوردن غذای حلال کلید هدایت خداوند است. کسى که غذاى حلال مى خورد، قلبش روشن است تا تمام امور دنیا و دین و آخرت را به درستى ببیند. بالعکس، اگر کسی غذای حرام بخورد، قلبش تیره می‌شود، به طوری که نمی‌تواند دنیا و دین و آخرت را ببیند. در حالی که غذای شبهه ها باعث می شود همه چیز مبهم باشد.

سپس حداقل چهار خطر از غذای غیر حلال ناشی می شود.

 اول اینکه انرژی بدن که از غذاهای حرام زاییده می شود و به سمت غیراخلاقی می رود. دوست سهل رضی الله عنه گفت: من أکل الحرام عصت جوارحه شاء أم أبی.

«هر کس غذای حرام بخورد و به اعضای خود عمل کند، ناگزیر است».

دوم، ممانعت از نماز از حرام خوار. این بر اساس پیام پیامبر به سعد است که می فرماید: «ای سعد، غذای خود را اصلاح کن، حتماً دعای تو مستجاب است. به خاطر قبض روح محمد، در واقع بنده ای که رشوه ای از طعام حرام در شکمش می اندازد، چهل روز به اعمالش نمی رسد.

سوم، دشواری پذیرش علم خدا. به راستی که علم نور است، در حالی که به فاسقان نور داده نمی شود. این همان چیزی بود که شافعی به استادش امام وکی شکایت کرده بود، چنانکه در شعرش رایج بود:

شکوت إلى وکیع سوء حفظی * فأرشدنی إلى ترک المعاصی وقال اعلم بأن العلم نور * ونور الله لاَ یؤتاه عاصی

«از خاطره بد امام وکی (ع) ( Imam Waki‘ ) شکایت کردم، او به من پیشنهاد کرد که فحشا را ترک کنم و فرمود: همانا علم سبک است در حالی که نور خدا به فاسقان داده نمی شود.

اگرچه شافعی به دشواری علم به دلیل خوردن غذای حرام اشاره ای نمی کند، اما می توان دریافت که خوردن غذای حرام، منافی اخلاقی است. غذای حرام، معصیت و به طور کلی اعمال گناه نیز در کاهلی عبادت تأثیر دارد، چنان که امام سفیان تسوری یک بار احساس کرد: «به خاطر یک گناه که کردم پنج ماه از قیام‌ملل باز ماندم».

چهارم، تهدیدی سخت در زندگی پس از مرگ. شکل تهدید به ویژه شکنجه توسط آتش جهنم است. این تهدید به وضوح در قرآن و حدیث بیان شده است. از جمله تهدیدهای آتش جهنم برای افرادی که یتیمان و مال رباخواری می خورند.

 

نتیجه

مصرف غذای حرام بر هوش عاطفی و معنوی بسیار تاثیرگذار است. غذای حرام می تواند باعث گرایش بدن به بدی شود و روح و قلب را از آرامش و آرامش دور کند. بلکه خوردن حرام یکی از عوامل انسداد نماز و نزدیکتر به عذاب آتش جهنم است.

 

سخن مترجم

لازم به ذکر است که حدیث و روایات و اشخاص داخل این مقاله و برخی از فتواها در مورد احکام قید شده در مورد حرام ها و حلال ها در آیین برادران اهل سنت می باشد. و تا جایی که مغایرت زیادی با برادران شیعه بود سعی بر توضیح آن ها شدیم در بقیه موارد مسلمانان فارق از هر فرقه و مسلکی خود با احکام شرعی خود تطبیق داده و سعی کنند از اصل موضوع این مقاله و تاثیر روانی معنوی خوراک حرام و حلال بر بدن جدا نشده و بتوان چراغ راه تمام مسلمانان فارق از رنگ، گویش ، زبان و هر فرقه ای بشود.

سید محمد رضا پارسی کیان

 

منبع:

Indonesian Journal of Halal Research 2(1): 21-26, February 2020

E-ISSN: 2657-0165

P-ISSN: 2656-3754

The Effects of Haram Food on Human Emotional and Spiritual Intelligence Levels

Miftah Farid, Hasan Basri

1UIN Sunan Gunung Djati

A.H. Nasution street No. 105, Cipadung 40614, Bandung, West Java, Indonesia

e-mail: *1faridzvirgo702@gmail.com

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 20 November 21 ، 00:36
سید محمد رضا پارسی کیان

اضطراب مرگ در سالمندان: نقش سرسختی روانشناختی و التزام عملی به نماز

 

سالمندی فرایند زیستی است که تمام موجودات زنده از جمله انسان آن را تجربه میکنند، از این رو توجه خاص و پیشگیری از اختلالاتی نظیر اضطراب در حوزه سالمندی بسیار مهم است. یکی از واقعیت های انکارناپذیر در سالمندی، نزدیک شدن به واقعیت مرگ و اضطراب حاصل از آن است که سازگاری افراد سالمند را تضعیف میکند. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه سرسختی روانشناختی و التزام عملی به نماز با اضطراب مرگ در سالمندان انجام شد. این پژوهش یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل سالمندان مرد بالای 60 سال ساکن منطقه 1 شهر تهران بود. از منطقه یک شهر تهران در پارک های محلی، 250 مرد سالمند بالای 60 سال، به صورت در دسترس انتخاب شدند و مقیاس نگرش و التزام عملی به نماز انیسی و همکاران، سیاهه سرسختی روانشناختی اهواز کیامرثی و همکاران و مقیاس اضطراب مرگ تمپلر را تکمیل کردند.

طبق نتایج، پیشنهاد میشود مشاوران و روانشناسان حوزه سالمند با آگاهی رسانی و بکارگیری تدابیری در جهت افزایش سرسختی و انجام فرائض دینی، اضطراب مرگ در سالمندان را کاهش دهند.

سالمندی  سرنوشتی است که تمام افراد بشر، از هر جنس، نژاد و فرهنگی به آن گرفتار میشوند و دورانی است که اگر از کیفیت مناسب برخوردار باشد میتواند بسیار مطلوب و لذت بخش باشد. امروزه سالمندان جزء گروه های بزرگ اجتماع به حساب آمده و با پیشرفت علم، افراد مدت طولانی تری زندگی کرده و لاجرم بایستی با تغییرات پیچیده جسمی، روانی و اجتماعی که همراه با فرآیند سالمندی حادث میشود سازگار شوند سالمندی روز به روز مسأله جدی و بزرگی در کشورهای در حال توسعه و کشورهای پیشرفته میشود. روند سالمندی در کشور ما، رشد جمعیت سالمندی را نشان میدهد زحمتکشان و همکاران، بنابر آمارها، 50 تا 70 درصد افراد سنین بالا در جوامع غربی از ترس و نگرانی در مورد مرگ عذاب میکشند. در سالمندی، مرگ افراد نزدیک و تغییر زیادی در زندگی سالمندان ایجاد خواهد کرد. شبکه اجتماعی آنها به دلیل تغییرات محدود میشود. این تغییر منجر به افزایش احساس تنهایی و همچنین اضطراب مرگ میشود. مرگ افراد نزدیک نیز به سالمندان یادآوری میکند که آنها نیز به زودی باید با مرگ مواجه شوند.

اضطراب مرگ را میتوان به عنوان اضطراب مرتبط با آگاهی از مرگ تعریف کرد. مور و ویلیامسون  اشاره کردند که ترس از مرگ یک واکنش طبیعی برای مقابله با مرگ است و با مشکلات جسمی، اضطراب روانی، باورهای دینی ضعیف و کیفیت انسانی پایین، عدم رضایت از زندگی و انعطافپذیری همراه است علاوه بر این، اضطراب مرگ با انواع بیماریهای روانپزشکی مرتبط است، از جمله افسردگی، غم و اندوه و اختلالات اضطرابی است. پژوهشگران نشان دادند که زنان بیشتر از مردان با اضطراب مرگ مواجه میشوند و افرادی که مرگ یک فرد نزدیک را می بینند، به طور معمول اضطراب مرگ را بیشتر از افراد دیگر، احساس می کنند الگوی اضطراب مرگ را با سه عامل تعیین کننده از جمله تأسف مربوط به گذشته و نا امیدی مرتبط با آینده و معنا داری مرگ توضیح داد. پشیمانی در رابطه با سن زودرس، تعیین کننده دوم ناتوانی فرد برای تحقق اهداف اساسی  در آینده است. تعیین کننده سوم معنادار بودناست و فرد در مورد مرگ که ممکن است مثبت یا منفی باشد، اعتقاد دارد. با توجه به این الگو، فرد بعد از تفکر در مورد گذشته و آینده پشیمانی اضطراب مرگ را تجربه میکند در این میان، بعضی از ویژگی های شخصیتی  می تواند در کیفیت زندگی افراد مؤثر باشد و موجب اضطراب مرگ شود. از جمله این ویژگی ها، سرسختی روانشناختی است که امروزه مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است. سندویک و همکاران (2013 ) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که سازه سرسختی روانشناختی افراد را در مقابله با تنیدگی های روانی و اجتماعی حفظ می کند. سرسختی روانشناختی بر کاهش اضطراب مرگ تأکید دارد. اصطلاح سرسختی روانشناختی در مورد افرادی بکار برده می شود که در برابر تنیدگی مقاومتر هستند و به نسبت بقیه کمتر مستعد بیماری هستند. پژوهش غلامی قرهچناق، وطنخواه و تاجری (1395) نشان داد که سرسختی روانشناختی نقش مهمی در میزان اضطراب مرگ سالمندان دارد . در واقع، سرسختی روانشناختی فرد را قادر به حل کارآمد مشکلات و تنیدگی بین فردی میکند و فرد در مواجهه با حوادث از آن به عنوان منبع مقاومت و مانند سپری محافظ استفاده میکند و از جمله این موقعیت ها میتواند مواجه شدن با مرگ و اضطراب حاصل از آن باشد که شامل پیشبینی مرگ خود و ترس از فرایند مرگ و مردن در مورد افراد مهم زندگی است.

نماز در فرهنگ اسلامی، از مهمترین فرائض دینی و از ضروریات دین مقدس اسلام، نقطۀ اوج عبادات، عمود دین و مرز بین کفر و ایمان، وسیلۀ قرب الهی و تکامل انسان است. اهمیت و آثار تربیتی نماز خواندن نیز در آیات و روایات دینی بسیاری مورد تأکید قرار گرفته است. بنابراین تأثیری که توسعۀ فرهنگ نماز در شخصیت و شیوه رفتار، مناسبات زندگی و فرهنگ عمومی جامعه می تواند داشته باشد مهم است.

به گفته جیمز نماز و نیایش به این معنای وسیع، روحانی ترین و گوهری ترین بخش دین است. به بیانی، نیایش همان دین در مقام عمل است. از جمله تنش های وارده به فرد سالمند، مرگ همسر، عزیزان و دوستان نزدیک است. سالمندانی که اعتقادات مذهبی دارند، از سلامت روحی، روانی و جسمی بیشتری بهرهمند بوده و نسبت به کسانی که باورهای مذهبی کمتری دارند یا به طور معمول اعتقادات مذهبی ندارند، توانایی بالاتری در مقابله با تنش های روحی روانی از جمله مرگ عزیزان دارند. در واقع، مراسم مذهبی برای سالمندان مانند یک روش آرامش بخش عمل کرده، سازگاری آنها را افزایش می دهد. اعمالی از جمله، دعا و نماز خواندن، خیرات کردن و رفتن به زیارت پاسخ های آرام کننده را در فرد تسریع می کند و از طریق کاهش احساس ترس، اضطراب و تعدیل حس تنهایی می تواند برای فرد سالمند بسیار مفید باشد.

انیسی، نویدی و حسینی نژاد نصرآباد (1389) نشان دادند که نگرش و التزام عملی به نماز، از مبانی و اصول مهم در ارتقای سلامت و کاهش آلام انسانی، نظیر افسردگی، اضطراب و تنیدگی است. بین اعمال مذهبی، نماز به عنوان تأثیرگذارترین و مهمترین فرائض دینی و از ضروریات دین اسلام، نقطۀ اوج عبادات، عمود دین و مرز بین کفر و ایمان که سایر اعمال انسان بدون آن پذیرفته نیست و به عنوان نخستین عبادتی است که بلافاصله پس از بعثت رسول اکرم (ص)، تشریح شد و از میان عبادات اسلامی در زیادتی احکام نمونه است.

در این راستا، پژوهشگران معتقدند که نماز، آرام سازی را تسهیل میکند و از این طریق به سلامت روانی و خلق بهتر و کاهش اضطراب مرگ منجر میشود. در واقع، نماز را میتوان به عنوان یک سازوکار روانشناختی در مقابله با اضطراب مرگ دانست. همچنین، پژوهشها نشان می دهد که معنویت پیشبینی قابل توجهی برای کاهش اضطراب مرگ است. و تجربه های معنوی به افراد کمک می کند تا با اضطراب مرگ خود مقابله کنند.

بین نماز و نیایش با اضطراب رابطه معناداری به دست آورد. به طور کلی، بسیاری از یافته های پیشین به مذهب و معنویت و اعمال مذهبی بر افسردگی، اضطراب، خودکشی ، مصرف الکل و اعتیاد به مواد مخدر  در میان مسلمانان تأکید کرده اند.

بحث و نتیجه گیری

از آنجا که جمعیت سالمندی در سن 60 سالگی و بالاتر در حال افزایش است بنابراین توجه به پدیده های حوزه سالمندی از اهمیت خاصی برخوردار است از جمله این پدیده ها که در سالمندان شایع است واقعیت مرگ و اضطراب حاصل از آن است. از این رو پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه سرسختی روانشناختی و التزام عملی به نماز با اضطراب مرگ در سالمندان انجام شد.

فرضیه اول پژوهش مبنی بر پیشبینی اضطراب مرگ بر اساس سرسختی روانشناختی تأیید شد که این یافته ها با مطالعه غلامی قرهچناق و همکاران (1395) همسو است. در تبیین این یافته ها می توان گفت طبق پیشینه پژوهش، سرسختی روانشناختی فرد را قادر به حل کارآمد مشکلات و استرس های بین فردی میکند و فرد در مواجهه با موقعیت هایی مانند مواجه شدن با مرگ و اضطراب حاصل از آن از سرسختی روانشناختی به عنوان منبع مقاومت و همانند سپری محافظ استفاده میکند. هرچه سرسختی افراد بالاتر باشد، بهتر میتوانند با اضطرابها و شرایط اضطراب آور مقابله کنند و سلامت روانی بهتر و بالاتری خواهند داشت. شخصیتی که از تعهد بالایی برخوردار است به اهمیت، ارزش و معنای اینکه چه کسی است و چه فعالیت هایی انجام می دهد، پی برده است و به همین مبنا قادر است در مورد آنچه که انجام میدهد معنایی بیابد و کنجکاوی خود را برانگیزد. این اشخاص در بسیاری از جنبه های زندگیشان همچون شغل، خانواده و روابط بین فردی به طور کامل آمیخته میشوند. افرادی که در مؤلفه کنترل قوی هستند، رویداد زندگی را قابل پیشبینی و کنترل می دانند و بر این باورند که قادرند با تلاش، آنچه را در اطرافشان رخ میدهد تحت تأثیر قرار دهند. چنین اشخاصی برای حل مشکلات، به مسئولیت خود بیش از اعمال و یا اشتباهات دیگران تأکید میکنند. مبارزه جویی نیز باور به این امر است که تغییر، نه ثبات و نه امنیت، جنبه طبیعی زندگی است. اشخاصی که مبارزه جویی بالایی دارند، موقعیت های مثبت و یا منفی را که به سازگاری مجدد نیاز دارند، فرصتی برای یادگیری نه تهدیدی برای امنیت آسایش خویش میدانند. هر چه افراد سرسختی روانشناختی بالاتری داشته باشند و نسبت به انجام فرائض دینی متعهد تر باشند از سلامت روان بهتری برخوردار خواهند بود و در مقابله با شرایط اضطراب آور و فشارها و استرس های روانی بهتر عمل می کنند. بنابراین چنین باورهایی بر ادراک فرد از تهدید و میزان اضطراب مرگ تأثیر می گذارند.

فرضیه دوم پژوهش مبنی بر پیشبینی اضطراب مرگ بر اساس التزام عملی نماز تأیید شد که نتایج این فرضیه با یافته های پژوهش مهری نژاد و همکاران (1395 )همسو و با منصوری  (1397) ناهمسو است. با توجه به پیشینه پژوهشی در تبیین یافته حاضر میتوان این گونه بیان کرد که اضطراب مرگ مشتمل بر افکار، ترسها و هیجانات مرتبط با پایان زندگی است که در آن فرد دلهره، نگرانی و یا ترس مرتبط با مردن را تجربه میکند. از این رو افراد با انجام فرائض دینی، با برونریزی هیجانات و تخلیه خود از ناپاکی ها و افکار منفی به سوی پالایش روانی گام بردارند. در نتیجه از سلامت روانی بهتر و بالاتری بهره ببرند. به احتمال زیاد این معنویت باعث کاهش قابل توجه ترس از مرگ میشود. همچنین در قرآن کریم برای توصیف متقین، اقامه نماز بلافاصله پس از ایمان به غیب که یک مقوله اعتقادی است آورده شده است. این مطلب نشان دهنده تأثیر قابل توجه نماز به عنوان یک عبادت در خودسازی یک فرد مسلمان است. نماز در بیان پیشوایان دین به عنوان پایه و اساس دین شمرده شده است و در رأس همه عبادات است. از این رو تجربه های معنوی به فرد کمک میکند تا با اضطراب مرگ خود مقابله کند. شاید در همین راستا بتوان گفت ایمان به خدا، و محیط های مذهبی و آداب رسوم دینی موجب سلامت روانی در جامعه و ایجاد آرامش در سالمندی شود. همچنین این احتمال وجود دارد در جوامعی که ایمان مذهبی آنها بیشتر است میزان اضطراب و به خصوص ترس از مرگ در آنها کمتر از جوامع غیر مذهبی در سالمندی باشد، چون افراد مذهبی زندگی را معنادارتر و امید به زندگی در آنها با توجه به نتایج پژوهش حاضر به نظر میرسد سالمندانی که از سرسختی روانشناختی بالا و التزام عملی به نماز برخوردار هستند اضطراب مرگ کمتری تجربه میکنند. از این رو میتوان با تنظیم و اجرای برنامه های روانشناختی با هدف ارتقاء ویژگیهای سخت رویی و انجام فرائض دینی در سالمندان به کاهش مرگ در آنها کمک کرد. همچنین مسئولین فرهنگی جامعه، باید به نقش نماز توجه ویژه نمایند و با شناسایی چالش ها و موانع ساز و کار گسترش گرایش افزاد به نماز را فراهم آورند.

 

توجه : برای دستیابی به اطلاعات کامل و داده های آماری به منبع زیر مراجعه کنید. این مطلب فقط گزارشی از مقاله فوق است.

 

منبع:

مجله روانشناسی پیری، 1398 ، دوره 5، شماره 4 ، 320 309  - اضطراب مرگ در سالمندان: نقش سرسختی روانشناختی و التزام عملی به نماز - مریم رستمی ، دکتر کبری نصرتی ، دکتر گلین مهدینژاد گرجی، میترا کبیری

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 19 November 21 ، 07:32
سید محمد رضا پارسی کیان