Psychology and related sciences

Study of psychology with other scientific fields and its influence from other sciences

Psychology and related sciences

Study of psychology with other scientific fields and its influence from other sciences

Psychology and related sciences
Presenting summaries of psychology books in Persian and English
Case studies on the relationship between psychology and religion, mysticism, philosophy, politics, social sciences, the influence of media, art and music
Provide a summary of the lecture series of professors related to the topic of the site
Review and analysis of scientific articles

 

آخرین سال زندگی یونگ به طور کامل صرف نوشتن نخستین فصل این کتاب شد و وقتی در سال 1961 دیده از جهان فروبست، فصل مربوط به خویش را به پایان رسانده و همچنین پیش نویس فصلهای مربوط به همکاران خود را نیز تعیین کرده بود. پس از فوت یونگ دکتر فون فرانتس مسئولیت کل کتاب را بر طبق دستورات صریح یونگ برعهده گرفت.

فرضیه تصادف اجباری سورآلیست ها بر پیوند عینیت دینا و ذهنیت خلاق انسان استوار است. بدین معنی که قوه تخیل فرد خلاق می تواند به عین دربیابد. بر اثر برونفکنی میل و شوق شدید انسان در اشیاء و پدیده های موجود، اتفاقی غیر منتظره، غیر معمول به وجود می آید. گویی که ناخودآگاه در جنگل نشانه ها جهان ارتباطات پنهانی را که عقل نمی بیند در طی جریان و ترکیب عینی ذهنی ویژه ای خبر و آشکار می کند. این بینایی مختص آفرینشگران و اندیشمندان خلاق است. آنان همبستگی ها را می بینند، حادثه آفرینند. یعنی از طریق کشف و شهود یا استعداد ذهن خود به جهان عینی یک واقعیت حائز اهمیت معنی می بخشد.

بدین ترتیب ما بین همزمانی یونگ و مقوله تصادف اجباری سورآلیست ها تشابهی فاحش است. اما می توان به قرابت های فکری و همدلی دیگری که بین آنان وجود دارد رسید.

نماد شامل چیزی گنگ ناشناخته و یا پنهان است.برای مثال روی بسیاری از بناهای مهم کرت(از جزایر پونانی واقع در مدیترانه) نقش یک تیشه ی دو سر وجود دارد اگر چه ما این شی را می شناسیم اما معنی و مفهوم ان را نمی دانیم(ص16)

به همین سبب است که دین از زبان نمادها با ما سخن می گوید و خود را با نمایه ها تعریف می کند.حواس انسان نسبت به دریافت پیرامون خود  محدود است و به این علت است که می کوشد با بهره گیری از ابزار علمی این نارسایی را بهبود ببخشد.افزون بر این دریافت ما از حقیقت شامل بر جنبه های ناخوداگاه  هم می باشد.(ص 19)

عموما جنبه ی ناخوداگاه وقایع در خواب به شکل اندیشه ی تعلقی اشکار می شود نه نمایه ی نمادین.

رواشناسان بر اساس همین  شواهد می پندارند که روان ناخوداگاه وجود دارد  در حالیکه فلاسفه معتقند وجود ضمیر ناخوداگه مستلزم وجود دو شخصیت در یک فرد است. امروزه در بسیاری از افراد این اختلال دیده می شود ،البته این به هیچ وجه نشانه ی بیماری نیست  بلکه یه عارضه ی طبیعی است و در هر زمان و همه جا به چشم می خورد .(ص20)

خوداگاهی دست آورد بسیار اخیر طبیعت است و هنوز در مرحله ی تجربه است. یکی از رایج ترین ناهنجاری های بدوی در میان انسان های حال حاضر گمگشتی روح است یعنی بخش پذیر شدن یا به بیان روشن تر از هم گسیختگی خوداگاهی ایست.(ص 23)

شک نیست که حتی در آنچه سطح والای تمدن می نامیم هم خوداگاهی بشر به درجهی قابل پذیرشی نرسیده  و هنوز آسیب پذیر و  حساس و تجزیه پذیر است.

خواب مناسب ترین و رایج ترین قلمرو  برای بررسی نمادسازی انسان است.(ص 25)

 خواب باید همچون یک واقعه انگاشته شود. نباید درباره ی خواب انگاره ی قبلی داشت و باید پذیرفت که به هر روی خواب مفهومی دارد و جلوه ای ویژه از ناخوداگاه است(ص35) .

بخشی از ناخوداگاه شامل انبوهی از اندیشه، تاثر و نمایه موقتا پاک شده است  اگر چه در ذهن خوداگاه حضور ندارند. اما بر آن تاثیر می گذارد. (ص38)

انگاره های فراموش شده از میان نمی روند اگرچه ما نمی توانیم هرگاه دلمان خواست آنها را حاضر کنیم اما به صورت نهفته درست در آستانه ی یاد حضور دارند و می توانند هرلحظه و اغلب پس از ساله ها فراموشی ظاهرا کامل نمایان شوند. (ص40)

برخی از مردم اشتباها دربستره ی نقش اراده غلو میکنند و می پندارند که هیچ چیز به ذهنشان راه نمی یابد مگر انکه خود بخواهد و اراده کند. اما باید در نظر گرفت که تفاوتی ظریف میان محتویات ارادی و  غیر ارادی ذهن وجود دارد.(ص42)

فراموشی پدیده ای طبیعی ولازم است زیرا اجازه می دهد ادراک ها و انگاره های تازه ای در خود اگاه ما شکل بگیرد. اگر فراموشی پدید نماید  تمام تجربه های شخصی ما ورای آستانه ی خوداگاه می مانند و ذهن ما آن قدر اشباع می شود که دیگر توانایی تحمل را از دست خواهد داد.( (ص44)

مفاهیم در خواب جنبه ی ناخوداگاه خود را بیان می کند  در حالی که در اندیشه های خود اگاه ما خود را در محدود به تاکیید های منطقی که بسیارکمرنگ تر می باشند می کنیم. (ص51)

هراسهای ناشی از تمدن ما ممکن است بسیار دهشت آور تر از هراس هایی باشند که انسان بدوی از شیاطین دارند. (ص55)

 

وظیفه خواب معمولا کوشش در برقراری توازن روانی ما به یاری ملزومات رویا است که به گونه ای پیچیده موازنه کلی روان را دوباره برقرار می کند. (ص59)

هیچ نابغه ای هرگز با بدست گرفتن قلم یا قلمو بخود نگفته :من حالا یک نماد ابداع می کنم. (ص69)

در تمام رشته های علمی می توان برای هر درون ذهن غیرشخصی فرضیه ای ارائه داد. اما روانشناسی ما را با روابط میان دو فرد که هرکدام شخصیت  ذاتی خود را دارا می باشد و هیچ کس به هیچ وسیله ای نمی تواند آن را از شخصیت خودشان تهی کند . (ص75)

برای اینکه تحلیل  عمیق خواب به تقابل دو فرد می انجامد بنابراین از یک گروه بودن یا از دو گروه متفاوت بودن اهمیت بسیاری خواهد داشت. (ص76)

این چهارگونه کارکرد بدن در چهار شیوه ی که به لطف آنها خوداگاه ما میتواند خود را با تجربه ی همسو کند  انطباق دارد: شعور(یعنی دریافت حسی)به شما می گوید چیزی وجود دارد.تفکر به شما مامی گوید آن چیز چه هست. احساس به شما می گویید آن چیز دلپذیر هست یا نه. و مکاشفه به شما نشان می دهد آن چیز از کجا آمده و به سوی چه کشیده می شود. (ص81)

درست آن گونه که زیست شناسان نیازمند علم کالبد شناسی تطبیقی است روانشناس هم به علم تشریح تطبیقی روان نیاز دارد. (ص95)

این انگاره که گیاه یا حیوان خود ابداع کننده خودش است خنده دار است .با این همه بسیاری از مردمان بر این باورند که روان و ذهن خودشان را خود ابداع کرده اند و خود آفریننده ی خویش می باشند. (ص117)

باید خاطر نشان کرد جهان کمونیستی اسطوره ای بزرگ دارد که ما ساده لوحانه می پنداریم فتوای برتر آنرا از میان خواهد برد.)این اسطوره رویایی کهن الگوی قدسی مآب دیرینه ی عصر طلایی یا بهشت است که در آن همه همه چیز دارند و فرمانروایی بزرگ و عادل و خردمند بر باغ کودکان فرمانروایی خواهد کرد. (ص121)

مردم چنین می انگارند که چون نمی توانند اورنگ خداوندی را با دوربین های بشری مشاهده کنند و یا نمی توانند پدر و مادر محبوب خود را که به جهان دیگر شتافته اند در هئیت جسمانی ببینند بنابر این این انگاره ها به اندازه کافی حقیقی نیستند ،زیرا از باورهای بشر پیش از تاریخ سرچشمه می گیرند. (ص125)

 

اسطوره ها برمی گردند به دوران  راویان اولیه و خواب های خود و هیجان هایی که قوه ی تخیل آن ها در شنوندگان به وجود می آورد.در دوران باستان به تدریج معتقد شدند احتمال اینکه بتوان اسطوره ای را بر مبنای ظاهرش تفسیرکرد بسیار اندک است بنابراین کوشیدند آن را به صورت نیرویی قابل دسترس برای همه جلوه دهند. (ص127)

اگر دوباره به مشاهده ی نمادها بسنده کنیم و آنها را کنار بگذاریم دیگرهیچ گونه کارآیی نخواهد داشت و حالت تراژدی دوباره باز خواهد گشت کوشش ها به سرانجام نخواهد رسید. (ص143)

اسطوره ی قهرمان رایج ترین و شناخته شده ترین شکل اسطوره هاست .ما آنچه را در اساطیر قدیم یونان و روم در قرون وسطی در خاور دور در میان قبایل بدوی کنونی می یابیم و در خواب ها ما هم پدیدار می شود .اسطوره دارای جاذبه ایی فریبنده است اگرچه کمتر به چشم میاید اما اهمیت روانی بسیاردارد. اسطوره ها در جزئیات با هم متفاوت اند اما در ساخت کلی شبیه به یکدیگر اند.

 

در ادامه بخشی از مقاله ی مکتوب زوریخ در تحلیل بخش پنجم کتاب مورد رجوع ارائه می‌گردد.

وجود نماد در درون تجزیه و تحلیل فردی

خواب ما را با جنبه هایی از شخصیت مان که به دلایل گوناگون ترجیح می دهیم از نزدیک آنها را موشکافی نکنیم، آشنا می سازد. این همان است که  یونگ آگاهی از «سایه» می نامید. البته سایه تمام شخصیت ناخودآگاه نیست، بلکه نمایانگر صفات و خصوصیات ناشناخته یا کم شناخته شده ی «من» است که بخشی از حوزه ی شخصی روان را تشکیل می دهد و براحتی می تواند مربوط به خود آگاه هم باشد. از پاره ای جهات سایه میتواند شامل عوامل جمعی برآمده از منبعی خارج از زندگی شخصی فرد نیز باشد.

اینکه سایه دوست ما بشود یا دشمن ما، بستگی تام به خودمان دارد. در واقع سایه درست همانند هر موجود بشری است که ما با وی زندگی میکنیم و باید دوستش بداریم.

البته گاهی پیش می آید که فردی ناگزیر شود با طرف بد طبیعت خود بسازد و طرف بهتر خود را سرکوب کند. در این صورت سایه در خواب های وی به شکلی مثبت بروز خواهد کرد. و هنگامی که فردی خود را در اختیار هیجان ها و احساسات خود انگیخته‌ی خود میگذارد ممکن است سایه اش بصورت روشنفکری سرد و منفی پدیدار شود.و در این صورت سایه بیان کننده ی داوری های بدبینانه و اندیشه های منفی واپس نهاده شده میگردد. بنابراین سایه هر شکلی که بخود بگیرد به هر حال بیانگر طرف مخالف «من» است و نمود آن دسته از خصوصیاتی ست که ما از وجود آن بیش از هر چیز دیگری نزد دیگران متنفریم. اگر ما بتوانیم صادقانه و با دور اندیشی این سایه را با شخصیت خود آگاهمان درآمیزیم مشکل به آسانی قابل حل خواهد شد. اما متاسفانه امکان اینکار همیشه وجود ندارد، زیرا سایه چنان تحت تأثیر هیجان قرار دارد که گاه خرد نمیتواند بر آن چیره شود. گاه تجربه ای تلخ میتواند به یاری ما بشتابد، و به بیانی دیگر باید بلایی سرمان بیاید تا گرایش ها و انگیزه های سایه فروکش کند. گاهی هم یک تصمیم قهرمانانه می تواند همین نتیجه را  ببار آورد، البته تنها در صورتی که انسان بزرگ درون ما یعنی «خود» در این کار ما را یاری دهد. این حقیقت که سایه شامل نیروی عظیم کشش هایی مقاومت ناپذیر است بدین معنا نیست که همواره می توان آنها را قهرمانانه سرکوب کرد. گاهی سایه تنها بدین سبب قدرتمند است که «خود» هم همسوی آن است، بگونه ی که انسان نمی داند سایه او را بر می انگیزد یا«خود». متاسفانه ناخودآگاه همانند چشم اندازی می ماند که زیر نور مهتاب قرار گرفته باشد، یعنی همه چیز آن مبهم و در هم انگیخته می نماید و انسان هرگز نمیداند با چه سرو کار دارد و ابتدا و انتهای هیچ چیز مشخص نیست. و این را «درهم آمیختگی» محتویات ناخودآگاه می نامند. هنگامی که یونگ یک جنبه از شخصیت ناخودآگاه را «سایه» نامید به عاملی نسبتاً مشخص اشاره داشت. اما گاه ممکن است همه چیز و حتی ارزشمندترین و اصیل ترین نیروها هم که«من»از آنها بی خبر است با سایه مشتبه شوند.

اگر سایه شامل نیروهای مثبت و حیاتی باشد باید آنها را با زندگی فعال در بیامیزیم و نه اینکه سرکوبشان کنیم.«من» باید دست از منیت و خودخواهی بردارد و اجازه دهد تا چیزی که ظاهرأ منفی است، اما در واقع منفی نیست، شکوفا گردد. و این فداکاری قهرمانانه ای (البته به مفهوم وارونه ی آن)در حد غلبه بر عاطفه را می طلبد.

گاهی تمام کوشش هایی که برای درک پیام ناخودآگاه صورت میگیرد هم در میرود و در این صورت باید جسورانه کاری را انجام دهیم که به نظر درست می آید و در عین حال مراقب باشیم چنانچه ناخودآگاه ناگهان جهت دیگری را نشان داد ما نیز راه خود را تغییر دهیم. همچنین ممکن است ندرتأ فردی ترجیح دهد در برابر کشش های ناخودآگاه ایستادگی کند،البته بیشتر برای رهایی از بند تغییر خود تا دور شدن از معیارهای انسانی. نیرو و باریک بینی مورد نیاز«من» برای چنین تصمیمی به گونه ای نهایی از انسان بزرگ که ظاهرأ مایل نیست خیلی آشکارا خود را نمایان سازد تراوش میکند. ممکن است «خود» از «من» بخواهد آزادانه انتخاب کند و یا اینکه «خود» وابسته به تصمیم های خود آگاه شود تا بتواند به هنگام بروز مشکلات روانی بسیار حاد خود را نمایان کند. هیچکس نمیتواند به قضاوت دیگران درباره ی خود بسنده کند. هر فردی باید خود مشکل خود را حل کند و کاری انجام دهد که به نظرش درست می آید.

در بخش انتهایی یونگ به بررسی هنر در ادوار مختلف و متناسب با شرایط زمان به خصوص عصر حاضر در زمینه نقاشی انتزاعی می پردازد. وی معتقد است بهترین زبان برای نشان دادن شرایط عصر حاضر نقاشی های انتزاعی می باشد که به فراخور زمان ظهور پیدا کرده است، همچنین وی معتقد بود هر چه انسان به جلوتر و تمدن علم پیش میرود بیشتر رو به قه قرا میرود و هنرها انتزاعی تر و پیچیده تر میشوند او به بررسی برخی کهن الگو  ها در آثار نقاشان هم پرداخته است.

 

منابع:

انسان و سمبولهایش کارل گوستاو یونگ ترجمه ی دکتر محمود سلطانیه انتشارات جامی چاپ 13 سال 1400

موافقین ۰ مخالفین ۰ 21/12/02
سید محمد رضا پارسی کیان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی